ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

نیمه اول تیر 92

سلام فرشته نازم جیگر طلای مامان از این ماه سعی میکنیم یه روز در میون یا شده هفته ای  دوبار ببریمت پارک. تو پارک ترافیک عاشق یه سنجاب شدی که  به واسطه فنری که داره جلو و عقب میری یا به قولی میشه پیتیکو پینیکو کرد باهاش.سرسره هم دوست داری ولی اوایل یه کم بالا رفتن از پله هاش برات سخت بود ولی الان ماشاله بهتر شدی.کلا بیشتر توجهت به نی نی ها هستش تا وسایل بازی.بیشتر میخوای با نی نی ها دوست شی و نازشون کنی لپشون رو بکشی و یا ببوسیشون مهربون من اما نمیدونم چرا بوسیدن فقط مخصوص آقا پسراست؟ عکساش تو پست تصویری 3 تیر هم که تولد مامان بود بابا ظهرش رفت سونا بعد از اومدنش یه تولد کوچیک 3 نفره گرفتیم و بعدشم رفتیم پارک شما بازی ...
15 تير 1392

قشنگه "یه نصیحت به خودم" بعدها برای ترنمم

مادامی که این اطفال در کنارت هستند , تا می توانی دوستشان بدار , خود را فراموش کن و به ایشان خدمت نما شفقت فراوان خود را از آنها دریغ مدار , مادام که این موهبت با توست قدرش را بدان ونگذار هیچ یک از رفتار کودکانه آنها بدون قدر دانی بماند , این شادمانی که اکنون در دست توست مدت زیادی نخواهد ماند . این دستان نرم کوچکی که در دست تو آشیانه دارد در حالی که در آفتاب قدم میزنی همیشه با تو نخواهد بود , همین گونه این پاهای کوچکی که در کنارت می دوند , و یا صداهای مشتاقی که بدون وقفه و با هیجان هزاران سوال از تو می کنند تا ابد نیستند. این صورت های قابل اعتماد که به طرف تو توجه می کنند , یا بازوان کوچکی که بر گردن تو حلقه می شوند و لبان نرمی...
10 تير 1392

نیمه دوم خرداد 92

سلام ملوسک نازم هفته سوم خرداد رو که اکثرا با عمه جون بودیم یا برا خرید یا خونه مامان بزرگ تا یه سری کارای خورده ریز که به ماها سپرده بودن انجام بدیم این وسط شمام خوش به حالت بود که هر روز عمه رو میدیدی. جمعه 24 ام 1 بامداد مامان بزرگ و بابابزرگ از سفر حج رسیدن تهران.من و شما و بابا رفتیم باغ خاله جون بابا.11(عکسا پست بعد) امین دوره انتخابات ریاست جمهوری. شنبه 25 ام ساعت 19 بالاخره مامان بزرگ و بابابزرگ اومدن خونشون.برا پیشوار رفتیم تا پلیس راه.شما تو راه رفت تو ماشین دایی حسین بابا بودی و بغل زندایی نشسته بودین تو راه برگشت تو ماشین بابابزرگ اینا. یکشنبه 26 ام مهمونی حاجی خورون تو سالن برگزار شد یه ساعت اول تو زنونه بودی و...
8 تير 1392

نیمه اول خرداد 92 به روایت تصویر

سلام جیگملم اینم یه چشمه از عکسای خرداد 92 البته نیمه اول.مصادف با نیمه اول ماه ١٩ ام از زندگی انشالله طولانی و پر برکت توام با سلامتی  تو عزیزترینم. یک عدد ترنم با خط چشم.همون روزی که گرفتم مایع داخل خط چشم نصف شد فکر کنم شایدم یک سوم باغ خاله جون بابا.داری میگی آتیش آقا تو رستوران یه گربه و یه نی نی دیده بودی مگه مینشستی سر جات؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ترنم در حال کمک به مامان و عمه با خرگوشت که تو فرودگاه موقع بدرقه باباجون برات گرفته تو ماشین رفت به تهران .عاشق این عکساتم.ماشالله   برگشت از تهران   ...
8 تير 1392

تولدم-نیمه شعبان

                  میلاد موعود و منجی عالم بشریت مبارک                                      تولدم مبارک                هورااااااااااااااا                       هورااااااااااااااااا    3 تیر...
2 تير 1392

آغاز ماه بیستم

نازنینم  پایان ماه نوزدهم و آغاز ماه بیستم از زندگیت مبارک عزیزترینم. امروز و در اولین روز از تابستان 92 وارد بیستمین ماه زندگیت میشی و دومین تابستون عمرت. عمرت طولانی پربرکت و سرشار از سلامتی و شادی انشا...   ...
1 تير 1392

نیمه اول خرداد 92

سلام عزیزترینم بالاخره یه سال و نیمه شدی و واکسنشم نوش جان کردی و تا 6 سالگی هر دو یا بهتر بگم هر 3 راحت شدیم.آآآآآآخیششششششششش . خدایا شکرت به خاطر داشتن یه دختر یه سال و نیمه سالم وباهوش و ششششششششیطوووووووون و انشالله صالح. جونم برات بگه که روز اول خرداد که مصادف با یک سال و نیمه گی شما بود مهمونی قبل رفتن حج مامان بزرگ و بابابزرگ خونه ما دعوت بودند که شرح کاملش رو تو پست قبل تصویری داریم. روز دوم پنج شنبه که وقت واکسنت بود(اول وقتش بود ولی بهداشت ما فقط 1شنبه و 5شنبه این واکسنو میزنن) من و شما و بابایی رفتیم و بعد از چکاپ قد و وزن و دور سر نوبت واکسن شد واکسن اول به دستت بود که مسئولش بار اول سوزن رو که زد سر سوزن ...
22 خرداد 1392