ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

قشنگه "یه نصیحت به خودم" بعدها برای ترنمم

مادامی که این اطفال در کنارت هستند , تا می توانی دوستشان بدار , خود را فراموش کن و به ایشان خدمت نما شفقت فراوان خود را از آنها دریغ مدار , مادام که این موهبت با توست قدرش را بدان ونگذار هیچ یک از رفتار کودکانه آنها بدون قدر دانی بماند , این شادمانی که اکنون در دست توست مدت زیادی نخواهد ماند . این دستان نرم کوچکی که در دست تو آشیانه دارد در حالی که در آفتاب قدم میزنی همیشه با تو نخواهد بود , همین گونه این پاهای کوچکی که در کنارت می دوند , و یا صداهای مشتاقی که بدون وقفه و با هیجان هزاران سوال از تو می کنند تا ابد نیستند. این صورت های قابل اعتماد که به طرف تو توجه می کنند , یا بازوان کوچکی که بر گردن تو حلقه می شوند و لبان نرمی...
10 تير 1392

1 سالگی

درست یه سال پیش در چنین روزی ساعت 15:15 یه فرشته ناز بهشت خدا رو ترک کرد و زمینی شد. آروم جون مامان و بابا:"ترنم" زاده شد. یادمه از شب قبلش ساعت 9 دردام شروع شد تا ظهر روز بعد که منجر به تولد زیباترینی برای من و بابایی شد. قشنگ ترینم هیچ وقت اولین بوسه به موهات در لحظه های اول ورودت به دنیامون یادم نمیره.حتی  یاد آوریشم اشک شوق به چشام میاره. قشنگ ترینم چه زود لحظه های ناب با تو بودن میگذرن.دوست دارم لحظه هایی که دستای ناز کوچولوت تو دستمه یا خودتو در آغوشم آسوده رها کردی یا اون لحظه ای که اون چشای نازتو محکم رو هم فشار میدی که مثلا داری چشمک میزنی زمان وایسته.دوست دارم با تو بودن ها جاودانه باشن دوست دارم تا آخر آخر ع...
1 آذر 1391

خود مطلب رو بخون نتونستم عنوان انتخاب کنم

سلام عسلک مامان.سلام عزیزترینم.سلام یکتای بی همتام. عزیزترینم خیلی وقته میخوام برات بنویسم از درد و دلام از افکارم از همه چی از تو... گلم وقتی بغلت میکنم وقتی بوت میکنم وقتی برام میخندی وقتی با اون چشای تیله ای براق و بلات بهم خیره میشی وااااااااااااااااااااای حتی یادآوریشون بهم انرژی میده و دیوونم میکنه نمیدونی چه کیفی داره نمیدونی چه لذتی میبرم ازت. عااااااااااااااششششششششششششششششششششقتم به معنای واقعی کلمه. دیوووووووووووووووووووووونتم بی برو برگرد.هلااااااااااکتم مامان هلاک. انقده کیف میده وقتی سر تا پاتو غرق بوسه میکنم.انقده لذت داره وقتی پاهای کوچولوتو بوسه بارون میکنم و تو هم غرق در لذت میخندی.چه کیفی میده وقتی تو بغلم میشینی...
6 ارديبهشت 1391

اولین برف زمستانی

 سلام عزیز دلم الان که دارم این مطلب رو می نویسم تو خوابی و داره حسابی برف میباره.داشتم بهت شیر میدادم که بخوابی یهو چشم افتاد بیرون دیدم داره حسابی برف میباره.از صبح می اومد ولی ریز بودن و زودی آب میشدن.دیروز صبح هم اولین برف زمستون باریده بود ولی خیلی کم و زودی آب شدن.انگار صبح خیلی زود باریده بود وتا ما از خواب بیدار شیم(8 صبح) آب شده بود.رفتم و عکس گرفتم که برات میذارم.تو پاییز و چند روز قبل از اینکه به دنیا بیای هم برف اومده بود اما خوب این اولین برف تو زمستونه.انشالله سال دیگه این موقع بتونی راه بری و با هم بریم رو برفا قدم بزنیم و بازی کنیم.شایدم تونستی برف رو تلفظ کنی. خدا کنه عزیز مامان.صدات در اومد  اولش نق نقو گریه میکن...
23 دی 1390

چند تا دیگه از اولین ها

سلام جیگر مامان .الان که این مطلبو مینویسم.شیرتو خوردی جاتم عوض کردم برا همینم فعلا سرحالی و تو کریرت نشستی و هر از چند گاهی از خودت صدا در میاری. ترنم مامان 5 شنبه اول دی بردمت بهداشت (بازم گریه بازم شیر میخوای.بقیه مطلبو در حالی مینویسم که داری تو بغلم شیر میخوری)برا چک 1 ماهگیت وزنت شده 4 کیلو.علاوه بر قطره ویتامیکس قطره AD هم دادن و گفتن یه روز از یکی و روز بعد  اون یکیشو بهت بدم.شب من و بابایی دوتایی برا اولین بار بردیمت حموم و بعد از حموم بابایی لباساتو تنت کرد.جمعه برا اولین بار من و تو و بابایی رفتیم بیرون .از بیبی شاپ برا ترنم جونی خرید کردیم. که عکساشو بعدا میذارم.(بغل مامان خوابیدی).جمعه 2 دی اولین مهمونی (پاگشا...
4 دی 1390

تاریخ های مهم

   سه شنبه 1-٩-٩٠ که ترنم جونم به دنیا اومد همه میدونن گفتن نداره که با تولد مامان جون(مامان مامانش)یکی شد تا بعد از 40 و چند روز که مامان جونو نگه داشته بودیم پیشمون دلشو به دست بیاره و از زحماتش تشکر کنه چهارشنبه 2-9-90 که واکسن های بدو تولدتو(هپاتیت-سه گانه و قطره خوراکی فلج اطفال) تو بیمارستان زدن و مرخص شدیم آقاجون (بابای بابا) برا نوه گلش که تو باشی گوسفند قربونی کرد. 4-9-90 روز جمعه که شیر مامان اومد تا تو از گشنگی نجات پیدا کنی شنبه 5-9-90 که با عزیز جون(مامان بابا)و عمو کریم رفتی و از پاشنه پات خون گرفتن. یکشنبه 6-9-90 بابا شناسنامه برات گرفت. جمعه11-9-90 نافت افتاد. و بابا جون (بابای مامان) عکساتو دید. شنبه...
12 آذر 1390