ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

اندر احوالات ترنمم(2)

سلام عزیزکم. 2-3 روزیه یاد گرفتی نانای کنی .اونم فقط با یه دست.دست چپتو تکون میدی.اونم فقط انگشتاتو باز و بسته میکنی.دستتو نمیاری بالا ها عاشق این اداهاتم. فکر کن الان تو بغلم خوابیدی چه شکلی؟ نشسته بودی رو پاهام خم شدی با دست راستت پای راستتو گرفتی همونطور که خم شدی پایین خوابت برده عاشق ادا و اطوارهای موقع شیر خوردنت م.یا با دو تا دستات دو تا پاهاتو که جمع کردی تو شکمت میگیری در حالی که داری شیر میمکی.یا در حالی که یه دستت رو میگیری جلو لبای مامان تا بهشون پیوسته بوسه بزنه با اون یکی دستت هم ممکنه لباس مامان رو محکم گرفته باشی یا اینکه بازم یه دستت به پاته. برا خودت آواز میخونی . حرفها رو به هم میچسبونی و با صدای نازک جیغ ما...
25 ارديبهشت 1391

اندر احوالات ترنمم

سلام نازنین دخترم. سه شنبه 20-2-91 برا اولین بار شما رو با کالسکه بردم بیرون.من و مامان بزرگ.اومدنی هم برات 3 تا گیره خریدم. مامان جونم برات یه دست تاپ و شورت آبی و سفید گرفته بود با دستبند چشم نظر و انگشترش و یه انگشتر کیتی با یه شلوارک قرمز طرح خرسی با یه مهر امام رضا ( 15-1-91 رفته بود با خاله جونی زیارت مشهد)و باباجونم از نخجوان برات یه شورت لی و یه دست پیرهن و شورت گرفته که بعدا برات عکساشو میذارم.دستشون درد نکنه فردا 23-2-91 قراره اولین بار بری عروسی.عروسی پسر دایی باباست.خوشبخت باشن. ملوسکم دیگه کامل میتونی بشینی و تعادلت رو حفظ کنی و چیزایی که با فاصله باهات قرار دارن رو بدون بر هم زدن تعادلت برداری. ولی وقتی خیلی ذوق زده م...
22 ارديبهشت 1391

اخبار دیروز

سلام عزیزم .دیروز(17-2-91 یکشنبه) مامان جون و باباجون و دایی جون برگشتند تهران. (٩:٤٠ صبح راه افتادن)بابایی هم موند خونه و نرفت سر کار تا ما کمتر احساس تهنایی کنیم. ظهر در یک طرح ضربتی (11:50 تصمیم گرفتیم و 12:20 با خریدا خونه بودیم)رفتیم برا شما تاب(19 ت) و میله بارفیکس( 7.5 ت) و حلقه هوش (2 ت)گرفتیم.مبارکت باشه عزیز دلم.به سلامتی و شادی ازشون استفاده کنی. اینم ترنم خانوم در حال تاب بازی فعلا که کاربرد حلقه های هوش در همین حده اما از 1 سالگی کاربرد ی تر  میشه پ یه زودی با عکسا و کارای جدیدت برمیگردم.دوستت دارم مامانی .بوس ...
18 ارديبهشت 1391
1