نیمه دوم از ماه هشتم
سلام عزیزترین زندگیم نیمه دوم از 8 ماهگیت رو میشه گفت کامل خونه مامان جون گذروندیم.(بامداد روز 30 ام اومدیم خونمون) این روزا شیرین کاریا و دلبری هات بیشتر شده.بیشتر غریبی میکنی و به ماما ن مجال سر خاروندن نمیدی. خونه مامان جون که بودیم یکی از ماهی های عیدشون مونده بود شمام حسابی باهاش بازی کردی.بازی که چه عرض کنم نصف عمرش کردی.مامان جون تنگ ماهی رو میگرفت جلوت شمام اول سنگ و تزیینی های توی تنگ رو میگرفتی و میاوردی بیرون و بعدشم میرفتی سراغ ماهی بیچاره تا بگیریش. شناسایی اشیا: حسابی ماهی شناس شدی.تا میپرسیدیم ماهی کو؟ماهی؟ماهی؟ شما با چشای قشنگت زل میزدی به ماهی. گل شناس هم تشریف دارین ها.تا میگفتیم گل کو؟زل میزدی به گلدون کنار ...