ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

خدایا شکرت

واااااااااااای خدایا رو ابرام  سرشار از یه حس تازم سرشار از زندگی  سرشار از بودن امروز اون لحظه ای که روزها بود منتظرش بودم رسید امروز ترنمم دقیقه ها بدون اینکه بخواد شیر بخوره یا حتی یه تکون کوچیک سرشو رو سینم گذاشت و به صدای قلبم گوش کرد و منم به صدای نفساش. چقدر قشنگه حس کنی مایه آرامش یکی دیگه ای.چقدر قشنگه بدونی تکیه گاه یکی دیگه ای. شاید اینو مدیون یه عروسک کوچیک هاپو ام.داشتم اعضای بدن رو با صدای عروسکی برات تکرار میکردم و برات شعر میخوندم  بعدش وقتی صدای بوس و آی لاویو ی خودش رو برات زدم سرتو تو آغوشم گم کردی و همین طور آروم تو بغلم گم شدی .دقیقه ها گذشت و این آرامش ادامه داشت.نمیدونی چه حس قشنگیه.ایشالله...
19 مهر 1391

زلزلهههههههههههههههههههههه

واااااااااااااااااااااااااااای خدایاااااااااااااااااااااااااااااا. کلی دلهره و ترس و تشویش و ....... فقط ذکر "یا علی" و "یا فاطمه "بی اختیار به لبام میومددددددددددددد خدایا بازم قدرتت رو به رخ کشیدی و یاد آوری کردی که ما در مقابلت هیچیم. خدایا خودت ما رو به بهترین حال بمیران و در نهایت عبودیت. ساعت بین 17:5 تا 17:15 دو تا زمین لرزه وحشتناک.تا 19:30 که بابایی بیاد خونه همسایه پایینی موندیم.
21 مرداد 1391
1