ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

نیمه دوم اسفند 91

عزیزترینم سلام اینا کلماتی که تازه یاد گرفتی: خاله جون.....................>خاجون دایی.........................>دا دا یا دای دای شیرینی......................>شیرشی به ماکارونی همچنان میگی ما ما .ناگفته نماند تمام این کلمات رو به حالت کشیده با اون صدای نازت میگی. دمپایی های مامانو پات میکنی و از اینور به اونور و از اونور به اینور خونه رژه میری و کلی از تالاپ تولوپ اش کیف میکنی. وقتی نیاز به تعویض داری بعضی وقتا میری لوازم مورد نیاز اعم از پوشک و دستمال مرطوب و تشک تعویضت رو میاری وسط بساط میکنی. این ماه اسفندی موقع غذا خوردن کوچ کردیم رو زمین و بساط سفره داریم.موقع جمع کردن شمام یه چیزی برمیداری و راه میفتی سمت آشپز...
28 اسفند 1391

نیمه اول اسفند 91

سلام ملوسک نازم که روز به روز بلاتر و خواستنی تر و باهوشتر از روز پیشی و هر روز یه سورپریز برا مامان و بابا داری سوم تا هفتم که فرشارو داده بودیم بشورن کلی رو سرامیک خالی کیف کردی با پاهات شالاپ شولوپ میدویدی و کلی ذوق میکردی یا کفش پات میکردم و کلی برا خودت از دویدن تو زمین خالی لذت میبردی. پنج شنبه 4 ام:طولانی ترین دوری مامان از ترنم.حدود 11 صبح تا 9 شب.دخترم این همه مدت لب به شیر نزد.مامان قربوووووووووووووووووووووووووووووونت.عوضش تا دو روز بعدش آویزون من بودی شنبه 6 ام :تو خونه تکونی کمک مامان میکنی.به مامان روزنامه میدی برا پاک کردن شیشه ها و بعدش میبری میندازی تو سطل آشغال. یکشنبه 7 ام:تختت رو جدا کردیم.اول به تخت مامان و باب...
16 اسفند 1391
1