ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

اندر احوالات ما در سال جدید

خلاصه برات بگم که: 28 ام راه افتادیم سمت تهران خونه مامان جون اینا.تا 13 ام اونجا بودیم.سیزده بدر رفتیم سنگان بالای کن سولقون.خانواده خودمون-مامان جون و باباجون و دایی شاهین-خاله شیوا و عمو حامد-خانواده مجید دایی و .......   .14ام چهارشنبه راه افتادیم سمت رشت من و شما و بابایی با باباجون و مامان جون.اولین سفر به شمال رو باباجون بردنت عزیزترینم.ناهار رو رشت بودیم شب  پنج شنبه 15 ام رو آستارا موندیم فرداش بعد از گشت و گذار تو بازار راه افتادیم سمت سرعین ناهار رو اردبیل خوردیم و عصر سرعین بودیم شب هم اونجا موندیم و فردا صبح جمعه 16 ام بعد از بازار گردی راه افتادیم سمت خونمون و ساعت 3:30 خونه بودیم.سفر خوبی بود جز اینک...
18 فروردين 1392

داریم میریم به تهران

سلام ملوسکم بعد از 4 ماه داریم میریم تهران خونه مامانم اینا.البته 2 ماه پیش مامانم اینا اومدن پیشمون اینجا ولی خب اونجا بودن فرق داره پیشاپیش عید بزرگ نیمه شعبان ولادت امام مهدی (عج) رو به همه دوست جونیا و خاله جونیا تبریک میگم.انشالله آخر هفته و عید رو به شادی و خوشی سپری کنین و هر کی هم داره میره سفر انشالله به سلامت بره و برگرده ما هم جزو اونا. گفتم اطلاع بدم که خاله ها حمل بر بی وفایی نذارن.اگه خدا بخواد من قراره با ترنمی یکی دو هفته ای بمونم اما همسری بعد از تعطیلات برمیگرده خونه همتونو دوست داریم دوست جونیا ممنون که بهمون سر میزنین. پاورقی:هفته دوم از ماه هشتم از سال اول زندگی ترنمم=هفته دوم از تیر ماه سال 91 ...
13 تير 1391

این چند روزی که نبودیم(اولین سفر ترنم در دنیای خاکی)

اول از همه بگم که الان که دارم این مطلبو مینویسم ترنم جونم بغلمه و داره شیر میخوره!   13 ام من(مامان ترنم)و مامانم(مامان جون ترنم)وترنم کوچولو با بابایی(بابای ترنم)که ساعت 3 از سر کار اومد فی الفور و بدون فوت وقت با ماشین خودمون راهی خونه مامان جون اینا تو تهران شدیم.تو راه دختر خوبی بودیو وقتی شیر میخوردی و سیر میشدی میخوابیدی.بالاخره به خاطر ترافیک دسته های عزاداری تو تهران ساعت 12 رسیدیم خونه و مامان جون بلافاصله تو رو برد حموم(حالا ساعت چنده؟12:30 شب).از فرداش هم دوست و فامیل و آشنا هر کس که خبردار شد ما اونجاییم برا دیدنمون اومدن.بابا هم دو روز دیگه یعنی ظهر عاشورا تنهایی(الهی دورش بگردم) برگشت خونمون.ادامه دارد...............
27 آذر 1390