ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

نیمه دوم بهمن 91

1391/11/30 13:47
1,150 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامانقلب 

١٥ام ظهر برا اولین بار با کفش بیرون از خونه رو پاهات ایستادی و قدم برداشتی.فروشگاه سانیس

16 ام:تولد مامان بزرگ مبارک.

17 ام :بند دلم پاره شد.عزیز مامان زیر چشمتو زخم کردی.چجوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یه لیوان پلاسنیکی دستت بود و بازی میکردی حین بازی زمین خوردی ونگوخورده پای چشمت یعنی خدا رحم کرد حسابی اگه فقط ١سانت بالاتر بود من بدبخت شده بودم فکرشم نمیتونم بکنم.گریه کردی هیچوقت میفتی گریه نمیکنی منماول فکر کردم بی حوصله شدی و میخوای مامان بغلت کنه بغلت کردم آب بهت دادم وصورتتوشستمکه کاش دستم میشکست آخه نگوکه گلم زخمی شده وآب که میخوره بدتر میسوزه یهو دیدم خون پای چشمت یه کم هم زخمت عمق داشت یه کم یخ برات گذاشتمنمیذاشتی بمونه که همش وول میخوردی و حمله به سمت یخ برا خوردن.عشق خوردن یخ وبرفکی  مژهخدایا شکرت.خدایا خودت کمک کن  این وروجکا رو سلامت بزرگ کنیم و تحویل جامعه وهمسر آیندهخجالتنیشخندبدیم.یعنی ها بابات بخونه خفم میکنه میخواد دخترشو برا خودش نگه دارهزبان

20 ام:مروارید 8و9 رویت شد.اگه دندونارو به 2 دسته چپ . راست از نیمه تقسیم کنیم میشه دندونای 4 ام از هر نیمه از فک بالا.فکر کنم میگن آسیا بهشون.البته فکر کنم کم کم 1 هفته هست در اومدن ولی چون اجازه معاینه نمیدی تازه رویت شدن.فکر کنم نق نق های نیمه اول ماه برا همین بود.چشمک

٢٨ ام :مروارید 10 ام جوونه زد.دندون دومی از نیمه راست (خودت) از فک پایین.

اولین پیاده روی 22 ام:عصر 3 تایی رفتیم شیرین عسل خرید و موقع برگشت برا اولین بار ترنم جونم تو خیابون پا زمین گذاشت و قدم برداشت.خدایا شکرت که این روزم دیدم یه دستت تو دست بابا و اون یکی دستت دست من بود و 3 تایی قدم برمیداشتیم.چه لذتی داااااااااااشت.خدایا شکرت.خیال باطلبرات یه سرویس قابلمه قرمز و یه تمساح بادی خریدیم.

 دایره لغات ترنم:

        از این ها -از اونا  ------------------------------>  ا اینا -ا اونا (الف اولی فتحه داره)

        ایناهاش ----------------------------------------> ایناش     یا     اینا

       باز کن -----------------------------------> باااااااااااااااااااا

       ببند----------------------------------> ب ب  (اولی با کسره -دومی با فتحه کشیده)

      ترنم--------------------------------> ت ام (ت-فتحه-     -ضمه-م)

زیرانداز: 27 ام شب وقتی بابا میخواست بهت لیموشیرین بده به دستمال اشاره کردی و گذاشتی جلوی بابا که یعنی بنداز تا روش بشینم و بخورم کلی بابا و من متعجب و ذوق زده شدیم وبابایی شرمنده خجالتکه یادش رفته بود زیرت چیزی بندازه تا نریزه زمین.قلب

 سطل آشغال :عشقم خانوم شده وقتی چیزی میخوریم مثل بیسکوییت و غیره که آشغال داره بعد تموم شدنش آشغال به دست میدوه میره آشپزخونه تا بندازه تو سطل آشغال (که از دست خانوم رو سینک ظرفشوییهنیشخند)یا خودت روپنجه های پاهای نازت وایمیستی و دستتو دراز میکنی سمت سینک تا بیفته اونجا یا میدی دست مامان تا بندازه تو سطل.عقشم این مسئله رواصلا بهت مستقیم آموزش ندادم طلااااااااااا خودت با دقت خودت مکاشفه کردی.قربون اون مغز کوچمولتماچ

 عزیزکم تازگیا میشینه پای تلویزیون برا تماشای عموپورنگ البته اگه حضور مامان روکنار خودش حس کنه و اگه مامان ناقلا وقتی ترنم محو تماشاست بذاره بره پی کاراش ترنم ناقلاتر به محض متوجه شدن میدوه میره پیش مامان.قهقههاین پای تلویزیون بودن فوقش ٧ مین طول میکشه .

موقع غذا خوردن هم باید چیزی جلوت باشه برا بازی مثل موبایل مامان -که دیگه دست شماست همواره و یه طرفه مونده تا هربلایی میخوای سرش بیاری ولی مزاحم مردم نشی- یا تیتراژ باب اسفنجی وپنگوئن ها از کامی برات پخش شه و شما چند قاشق غذا بخوری بگذریم که شصتاد بار میای روی میز ناهارخوری  و مامان باید برت گردونه تو صندلی غذای خودت.بعضی وقتاعصبانیمیشم و قید غذا دادن  بهت رو میزنم.هر چند یکم بعد دلم نمیاد و بازروز از نو روزی از نوگاوچران

موقع شیر خوردن وقتی میبینی مامان خوابیده تا بهت شیر بده میری یه چیزی مثل عروسک کوچولوت یا کنترل یا بازم موبایل مامان میگیری تو دستت و میای میخوابی برا شیر خوردن تا خوابت ببره.

اولین ژست برا دوربین: 29 ام ظهر رفتی روجارو برقی و برا مامان دالی میکردی منم رفتم دوربین رو آوردم وگفتم بازم اونجوری کن در کمال ناباوری بازمهمون حالت رو برام تکرار کردی و بعدش اومدی تا نتیجه کارتوببینی تودوربین.قربونت برم نفسمماچماشالله

اولین پفک:29 ام شب برا اولین بار چی خوردی؟ اسنک لوله ای چاکلز.قبلاها اگه من یا بابا هوس پفک میکردیم  منتظر میموندیم بخوابی و ما بتونیم با خیال راحت پفک بخوریم یا میذاشتیم رو میز یا اوپن و با ترس و هراس از ندیدن تو یکی یکی میخوردیم که اصلا هم نمیچسبید.برا همینم بیشتر ذرت حجیم شده میگرفتیم تا هر 3 مون با خیال راحت ونوش جونی بخوریم.ناگفته نماند که عااااااااااااشق ذرت از این نوعی.پفک هم فقط 1 عدد گذاشتم بخوری و سعی میکنم فعلا بهت ندم.

30 ام 12:35 ظهر: مامان : ترنم چند تا دندون داری؟                          ترنم:10 تا(د تا ).مامانی که میدوه دنبالش تا بخورتش و ترنمی که جیغ زنان فرار میکنه و تو آشپزخونه چسبیده به کابینت ظرفشویی گیر میفته.ماچماچبغلقلب

خدایا این لحظه های ناب عاشقی رو از ما مگیر.کمک کن از لحظه لحظش نهایت لذت رو ببریم.خیال باطل

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونقلببه خاطر این عشق کوچولو این فرشته ناز که بهمون هدیه دادی .

بغلبای عشقم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان بهاره جون
30 بهمن 91 16:06
ستایش (مامان سنا خانوم)
3 اسفند 91 13:45
خیلی ماشالا ترنم جون کاراش بانمکه توروخدا وقتی این مطالب و اینجا مینویسی هرروز براش صدقه بزار که یوقت کسی چشمش نکنه نمیدونم به چشم زخم اعتقاد داری یا نه ولی خیلی مواظب این کوچولوی ناناز باش
خاله نرگس
3 اسفند 91 22:47
ای جونم. چه لذتی داره قدم زدنشون تو خیابون. وای در مورد غذا هم ما همین مسائل را داریم. می بوسمتون
مهسا مامان کیارش
5 اسفند 91 10:54
جوجه خدا به روت رحم کرد عزیزم مرواریدات مبارک پاپاکردنت هم مبارک آفرین دختر باهوش و زرنگ