ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

نیمه دوم اردیبهشت 92

1392/3/20 9:28
1,501 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ملوسک نازم.

نیمه دوم اردیبهشت به مهمونی گذشت و این وسط بیشتر از همه شما خوش به حالت بود چون  کلی نی نی دیدی.

مامان بزرگ و بابابزرگ قراره 11 خرداد از تهران عازم خونه خدا بشن اینجا رسمه که نزدیکان مهمونی بدن قبل رفتنشون.ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم روز 1 خرداد مصادف با پایان 18 ماهگیت مهمونیمون بود که تو یه پست جدا برات عکساشو میذارم.

تا صدای اذان میاد دستاتو میبری سمت گوشت و الله اکبر میگی و بعدش میدوی تا جانمازو پهن کنی.

تا میشینی تو ماشین دستتو میبری و ضبط رو روشن میکنی و بسته به آهنگ خودتو تکون میدی.

درد و دل یه مامان خسته

از کارات چی بگم که دیگه خونه در محاصره کامل و حیطه کاری شماست.به تموم جوانب خونه مسلطی و همه جارو کامل به هم میزنی.هیچ جایی و هیچ چیزی از دستت در امان نیست حتی توی فریزر هم سرک میکشی .سبد رخت چرک آخه جاش تو آشپزخونه است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اما تو خونه ما هست جلوی فریزر یا اگه اون نباشه یه صندلی که اگه حتی مامان یا بابا خواستن در یخچال که از بالاست باز کنن نتونن و مجبور باشن صندلی رو جابجا کنن.

آخه کی گفته کشوهای سرویس خواب رو بی در و پیکر و بی قفل بسازن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پس ما با یه دخمل شیطون سرک کش به همه جا چه کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چقد دنبالش اینور و اونور بدوییم یا وسایلای داخل کمدو کشوهارو جابجا کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآخه دخترم چی از جون اون کشوی میز توالت میخوای؟؟؟کیف آرایشمو گذاشتم منتهی علیه رو میز چسبیده به آینه تا در امان باشه خانوم کشو رو باز میکنه که معدنشه.چقدر من وسایلارو تلنبار کنم رو کمد که بعدش که یه چیزی لازممه مجبور باشم 2 ساعت بگردم.

ای خداااااااااااااااااا کی میشه خونه ما صحنه جنگ نباشه بازار شام نباشه.دخملک بشینه تو اتاقش و با اسباب بازیاش بازی کنه نه با وسایلای داخل کابینتا؟

دیگه دست و پاشو خط خطی با خودکار نبینم؟دست و صورتشو سیاه از خط چشم و ریمل نبینم؟یا رنگی با رژ؟البته به شیوه خودشا .رفتم براش از این برق لب روغنی ها گرفتم مگه اینکه با وسایل من کاری نداشته باشه اونم برداشته جیک ثانیه نابود کرده.حالا خدارو شکر بیرنگه.کرم میبینه زود دستشو دراز میکنه سمتم و به روی دستش اشاره میکنه.برداشته رو الک کرم مالیده.ابله

بی خیال خستگی و داغونی این مامان.بیا ادامه عکسای گل دخترو ببین

اینم عکسا

گفتم ترنم دستاتو اینجوری کن ببین چه لوس کردی خودتو!!!!!!!!!!!!!!!

عشق رانندگی و سوییچ منقلب

ببین مثل ننه پیرا دستتو میگیری پشتت و راه میریزبان

هدف یه راست دستگیره در یا پنجره ها .

فکر نکن بلال خوری ها.نخیر فقط گاز اول که آخریشم بود اینقدر با اشتها زدی.

درگیری های یک پدر و دختر برای یک لقمه غذا خوردن دختر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ترنم و نیایش

سینا و طه

حسام

ترنم و امین.درسته تار افتاده ولی ببین چه ناز همو نیگا میکنین دلم نیومد نذارم

اینم ازین تخته مغناطیسی ها که برات گرفتم تا دیگه دست و پاتو خط خطی نبینم که بازم میبینم همون آش و همون کاسه است.عشق خودکار مامان.متفکرماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

شبنم
20 خرداد 92 16:04
ترنمی من تازگی ها عااااااااااشق تو شدم!
وقتی که داشتیم با عمه بهنازت صحبت می کردیم، تا بهم گفت مامانیت پست جدید گذاشته، بعد که تماس مون رو قطع کردیم، من بعدش زود اومدم تو وبلاگ تو گل دختری، ببینم چه حال و چه خبر....که دیدم مامانی را حسابی با شیطنت هات اذیت کردی تو وروجک خانوم
فکر کنم هیچ چیز خونه زندگی مامانیت رو نذاشتی سر جاش باشه، که حالا اینطوری صداش در اومده، خوشگل خانوم!


سلام شبنم مهربونم.ایشالله یه وروجک در حد ترنم گیرت بیاد که به حال این روزات ......
مامان امیر
21 خرداد 92 1:02
مامان رومینا
22 خرداد 92 12:05
مامانی درد دل ما ها مثل همهچه کنیم با این وروجکا ایاشلا سالم باشن ریخت پاش کننعکسش با نیایش رو خیلی دوست دارم


آمین.میسی
خاله نرگس
22 خرداد 92 23:38
وااااااااای نمی دونم بگم عاشق شیطونیهاتونیم یا امان از این شیطونی ها. اما به قول خودت خدا رو شکر که سالمن.
وای عشق خوش تیپ منو.
چه موهای دم موشی به شما می یاد.
یه عالمه بووووووووووووووووووس


100 البته که سامتی مهمتره.بعضی وقتا که یکم بی حاله و ساکت میمونه دلم میخواد زودتر خوب شه و شیطنت کنه.
بوس
مریم--------❤
23 خرداد 92 12:52
به سلامتی برن مکه و برگردن چه ذرتی دلم خواست خوب از شما یاد میگیره همه چی به خودش بزنه دیگه
مریم مامان عسل
24 خرداد 92 8:16
جانا سخن از زبان ما میگویی شبنمی حالتو و خستگیای مادرونه تو با گوشت و پوست و استخون درک میکنم! باور کن عیییین همیم!

خانوم طلا میبوسمت با اون سارافون خوشگلت!

کلی هم به اون ژست ننه پیرزنی ات خندیدم