ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

نیمه اول تیر 92

1392/4/15 21:42
956 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته نازمبغل

جیگر طلای مامان از این ماه سعی میکنیم یه روز در میون یا شده هفته ای  دوبار ببریمت پارک. تو پارک ترافیک عاشق یه سنجاب شدی که  به واسطه فنری که داره جلو و عقب میری یا به قولی میشه پیتیکو پینیکو کرد باهاش.سرسره هم دوست داری ولی اوایل یه کم بالا رفتن از پله هاش برات سخت بود ولی الان ماشاله بهتر شدی.کلا بیشتر توجهت به نی نی ها هستش تا وسایل بازی.بیشتر میخوای با نی نی ها دوست شی و نازشون کنی لپشون رو بکشی و یا ببوسیشون مهربون من اما نمیدونم چرا بوسیدن فقط مخصوص آقا پسراست؟متفکرعکساش تو پست تصویری

3 تیر هم که تولد مامان بود بابا ظهرش رفت سونا بعد از اومدنش یه تولد کوچیک 3 نفره گرفتیم و بعدشم رفتیم پارک شما بازی کردی و بعدشم شام مهمون بابا بودیم.شاید عکسای تولد رو تو یه پست رمزدار گذاشتم.ولی عکسای پارک رو تو پست تصویری حتما میذارم.

چه کارا میکنی ؟

عزیز مامان از عمه بهناز یا به قول خودش بهدا یاد گرفته دستشو میذاره رو دهنش و ها ها میخنده.یعنی میخوام اون دستای وروجکو قورت بدم.

تو خونه مدام شال و روسری پیدا میکنی میندازی رو سرت گاهی وقتا هم یه کیف یا پلاستیکی چیزی میابی میندازی رو دوشت و د برو که رفتیم خرید همش هم میای سرتو تکون میدی و مثلا میگی سلام برسون بعدش میسی خداااااااااافظ میگی و میری.تا دم در نرسیده دوباره برمیگردی و تکرار و تکرار .میگم میری چی بخری ؟پاسیل (پاستیل)-چوب شور عاشخ این دوتایی یعنی و البته کاکو (کاکائو) و شولات (شکلات).

اگه بابا یا عمو یا بابابزرگ بخوان برن بیرون و شما بهونه بگیری چارش اینه بگن میرن برا شما خوراکی بگیرن اونم از نوع چوب شور و پاستیل و شولات .میگم بگو نخریدی نیا.میگی نیاااااااااااااااااااااااااا.

چهارشنبه و پنج شنبه 12 و 13 تیر  تب کردی بد جوووووووووووووور فقط با شیاف پایین اومد .الهی مامان برات بمیره که دخترک شیطون من  همچین مظلوم و بی حال شده بود که  فقط رو بالش وسط هال دراز کشیده بود .جیگگگگگگگگگگگگگگگگرم  هیچ وقت بی حال نبینمت ایشالله.

احساس مالکیتت گل کرده حسابی.وسایلای مخصوص خودت و مامان و بابا رو میشناسی و اجازه نمیدی هیچکس حتی بهشون نیگا کنه چه برسه به اینکه بهش نزدیک شه  نیشخندیه سری که خونه مامان بزرگ بودیم  مامان بزرگ کیف منو برداشت و  بهت گفت مال منه شمام گفتی نه مامان. چند بار تکرار شد  شمام میگفتی مامانه .تا آخرش با حرص آوردی انداختی جلوی من که مامانه یعنی مامان وسایلاتو مواظب باش !!!!!!!!!! آآآآآآآیا ؟

جلو آینه وایمیستی بورس بابارو نشون میدی میگی بابا بعد بورس مامان و میگی مامان و بعدش بورس کوچولوی خودت و میگی تنم  (ترنم) یا من یا منه.باس مامان بابا یا خودتو که ببینی میگی مال کدوممونه. فقط این شناسایی ها مختص خانواده 3 نفره خودمون نیست خانواده مامان و بابا هم شامل میشه یعنی  مامانا و بابادا و عمه و خاله و دایی و عمو  و هر کس دیگه ای که بشناسی و وسایلای مربوط به اونا رو هم بدونی.

صبح داشتی "چرا " میدیدی (که مامان عاشقشه و چه خوب شد که تو هم میتونی برنامشو ببینی)و همین طور نون های صبحانت رو میخوردی چرا داشت گریه میکرد و بی حوصله بود شمام با دقت نگا میکردی و دیگه نون هارو نخوردی و بهونه گیر شدی و میخواستی گریه کنی هنوزم موندم که آآآآآآآآآیا تاثیر غم اون بود رفتارت آآآآآآآآآیا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قربون دل مهربون کوچیک اما دریات.قلب

عمو برات دوتا لاک خوشگل و خوشرنگ گرفته صورتی ناز و قرمز.برات که زدم تا میپرسم کی گرفته جواب میدی عمو بعضی وقتا هم عمودان (عموجان).

عاشق رژ هستی بهش میگی "هپ " با ضمه.به لاک میگی هات یا هاد.

وقتی دوست نداری کاری رو انجام بدی با قاطعیت میگی "نه"

سعی داری دیگه منظورت رو با دو تا کلمه و در قالب جمله بیات کنی.

باشه ........................> باشی

غذا............................>گدا

قورباغه.......................>گوگاده

گربه...........................>گبه (با ضمه)

 ترسید ......................> تسید

وقتی یه کاری انجام میدی و از نتیجش راضی هستی میگی آآآآآآآآآآآآآههااااااااان (آهان بسیار کشیده)

بعضی وقتا بعد یه خرابکاری که به نظر خودت شاهکار کردی میگی مرسی که من میمونم از دستت گریه کنم یا بخندم.مثلا وقتی آب یا نوشابه خودتو میای بریزی تو لیوان پر من یا بابا که نتیجش ریختن مایع مورد نظر رو زمین هست و یه مامان و بابا که از این کارت به مرز انفجار رسیدن و یه دخمل با یه لبخند و  گفتن مرسی که آبیست بر روی آتش.

دارم بند میندازم میای میخوای اداشو در بیاری.

وقتی دارم کرم میزنم نباید شما هم بی نصیب بمونی حالا شده فقط نمایشی برات بزنم .خدارو شکر هنوز به واقعی بودن و میزانش زیاد گیر نمیدیاز خود راضی

بس که موهاتو همیشه با گیره میبندم عادت کردی و اگه باز باشن همش  دستت جلوی  صورتته که موهات نریزن تو چشمات حتی در حالت خواب آلودگی.

واااااااااااااااااااااااااای چند شبه فقط وصل منی و شیر میخوری نمیدونم آیا اون تب و این رفتارت به خاطر دندونای نیشت هست؟یعنی دیوونم کردیا فقط شیر میخوری اونقدر هم محکم میگیری که حتی موقع نخوردن  تو خواب هم فکت قفله و نمیشه جدات کرد.تا جدات میکنم باز بیدار میشی نق میزنی و سینه رو میگیری و روز از نو روزی از نو.اوه

 

 امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی عشقم.همه تلاش مامان و بابا همینه.ماچبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

ღ مونا مامان امیرسام ღ
16 تیر 92 20:09
سلام دوست خوبم.ممکنه به این ادرس برید و به ((امیرسام خرمی)) امتیاز 5 رو بدید اگر قبلا به کس دیگه ای رای دادید بازهم میتونید رای بدید. تا 8 مرداد هم وقت دارید.ممنون از وقتی که میذارید گلم. خوشحال میشم اگر بعد از رای دادن خبرم کنی. soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=7
مامان روانشناس
25 تیر 92 14:49
دوست من آدرس وبم رو براتون جا به جا فرستادم
مهسا مامان نورا
30 تیر 92 13:14
سلام خاله جون چه دخملی خدا حفظش کنه از اینکه شما رو لینک کردم خوشحالم یه سر به وب ما بزنید راستی خاله به نورا جون رای بدید.