ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

سونو 36 هفته تمام(23 مهر)

  سلام جیگر طلای مامان حالت حسابی خوب بود اما از وزنت من و بابایی راضی نیستیم عشق مامان و بابا. البته دکتر گفت خوبه و مشکلی نیست ولی من و بابا دوست داریم تو تپلی شی .حسابی به خودت برس دیگه جیگر طلا آخه من که همش در حال خوردنم.اونم چیزای مفید و مقوی.اینم خلاصه سونو : ضربانات قلبی و منظم156  بار در دقیقه AC=307  ,HC= 322 , BDP=89 , FL= 69 همگی به میلی متر حدود 35 هفته و 6 روز (36 هفته تمام) قرار جنین سر در پایین جفت خلفی-فوندال مایع آمینوتیک در حد طبیعی وزن تخمینی: 2610 گرم ...
24 مهر 1390

پایان هفته 36 (4 هفته به اومدنت)

سلام یکی یدونه مامان. عزیز دردونه مامان. گل گلخونه مامان. جیگر طلام . فدات بشم من عسلکم. امروز احساساتم فوران کرده مامانی. آخه قراره بیام و گل خودمو ببینم. امروز وقت دکتر دارم و چون پایان هفته 36 ا قراره سونو بنویسه. هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا. من و بابایی میایم دیدنت گلم.خیلی خوشحال و هیجان زده ایم.وقت دکترم ظهره خودم میرم(البته عمو میاد میبردم آخه بابایی دیگه نمیذاره تهنایی برم بیرون میگه نگران میشم.قربون دل مهربونش برم من  )  بعد  میام خونه و وقتی بابایی اومد از سر کار اونوقت عصر با هم میایم سونو و تو رو میبینیم. قرارمون بعدازظهر گل مامان. ...
23 مهر 1390

30 روز مونده به اومدنت(21-7-90)

فقط 30 روز دیگه سلام نازگل مامان . وااااااااااااااااااای فقط یه ماه دیگه مونده که بیای بغل مامان عزیز دلم. مامان قربونت بره. دیگه روزای با هم بودنمون تموم میشه روزایی که فقط من بودیم و تو و البته بابا.وقتی بیای دیگه فقط واسه ما 2 تا نیستی.خیلیا هستن که منتظرتن که بعدا سر فرصت برات معرفیشون میکنم. هر روز بابایی که خسته از سر کار میاد دستشو میذاره رو دل مامان و حالتو میپرسه تو هم نامردی نمیکنی و همچین غلتی میزنی که نگو.کوچولوتر که بودی وقتی تکون میخوردی تا بابا دستشو میذاشت رو دل مامان تا حست کنه آروم میشدی و بابا هم کلی ناراحت میشد و میخورد تو ذوقش که تکوناتو نمیفهمه.منم بهش میگفتم کاشکی وقتی دنیا اومد هم بغل تو آروم شه...
21 مهر 1390

8 ماه و 8 روزگی

  سلام سلام صد تا سلام ناناز مامان جیگل بابا فدات بشیم ما دو تا .امروز  ٢٠ مهر ٩٠ گل دختر ما ٨ ماه و ٨ روز ش شده و ١ ماه و ١ روز دیگه اگه خدا بخواد تو بغلمونه.خدایا خودت کمک کن همه مامانیا که نی نی تو دلشونه نی نی هاشونو با سلامتی به دنیا بیارن وغم و غصه رو از همه نینیا و مامان و بابا هاشون دور کن.الهی آمین.  وااااااااااااااااااااااااااااااااای عسلکم باورم نمیشه که ٣١ روز دیگه پیشمونی.هر وقت اون لحظه رو مجسم میکنم که به دنبا اومدی ناخود آگاه اشکام سرازیر میشه عسل مامان. نه ناراحت نشیا مامان اینا اشکای شوقن آخه ما آدما مخصوصا خانما وقتی که خیلی خوشحالیم ام گریمون میگیره  آره مامان جونی میدونم برات عجیبه ...
20 مهر 1390

توضیح در باره سفرها

سلام دختر گل مامان . سلام خاله جونی ها.از وقتی این دخملک گلم اومده تو دل مامان  مامانش یه جا نشسته همش اینور اونوره.خدا میدونه نینی چی از آب در میاد اگه میبینین بعضی پست های موضوع مسافرت اسم دارن ولی مطلب توشون نیست تعجب نکنید آخه هی تنبلی میکردم سفرهایی که با نینی تو دلم رفتم و بنویسم برا همین فعلا تاریخاشو زدم تا سر فرصت متناشونو کامل کنم. ...
19 مهر 1390