شنبه 29 مرداد 90 (27 هفته و 6 روز)
امروز (29 مرداد ) رفتم دکتر .صدای قلبتو با دستگاه مخصوص دکتر شنیدم.
آخرین بار 21 خرداد رفتم سونوگرافی دفعه قبل (تیر ماه)دکتر برام سونوگرافی ننوشت.من و بابا دلمون برات خیلی تنگ شده.بابا میگفت حتما بگو این بار برات سونو بنویسه دکتر که خوشبختانه نوشت.چون ماه رمضونه دکتر فقط صبحا تا 2 ظهر ویزیت میکنه.زنگ زدم به عموی ترنم منو رسوند مطب.دکتر برام سونو و یه آزمایش خون نوشت آخه گروه خونی من منفیه و ماله بابا مثبت.
دکتر گفت بعد از اینکه جواب آزمایشو آوردی برات آمپول لگامو مینویسم.از دکتر رفتم خونه مامان بزرگ تا بابا از دانشگاه بیاد و با هم بریم واسه آزمایش و سونو.(آخه بابا امروز کلاس زبان داشت و سر کار نرفت). ساعت 1.5- 2 بابا رسید.اول آزمایش دادم که گفتند عصر جوابش آماده میشه بعدش رفتیم سونوگرافی.
آخیش بالاخره بعد از 10 هفته انتظار(از 90.3.21 )دوباره دیدیمت قند عسل خانوم.دقیقا 27 هفته و 6 روزته گل مامان.
تازه سیدی هم از سونوگرافی گرفتیم.واااااااااااااااای که خوشگل من نمیدونی چقدر من و بابا دوستت داریم روز به روز و لحظه به لحظه هم بیشتر میشه.