تا آمدنت 1
١
گفتم امروز تا ظهر صبر کنم اگر خبری از اومدن ترنم جون نشد پست بذارم که دیدم نخیر حتی شده یه روزم نمیخواد زودتر بیاد تا ما رو زودتر شاد کنه.نمی دونید چقدر بی طاقت شدم.هر لحظه منتظر یه علامت از اومدنشم اما انگار نه انگار.دیشب از فکر و خیال و ذوق و اضطراب جمعا شاید دو ساعت خوابیده باشم.دیروز عصری کلی دلم گرفته شده بود و کلی گریم اومد که مامانم و بابایی ترنم جون(همسرم) کلی نگرانم شدن و فکر کردن چون درد دارم گریمه ولی خوب همش به خاطر این بود که هنوز ترنمم نیومده پیشم و دلتنگ دیدن اونم عزیز دل مامان ترنمم خواهش میکنم هر چه زودتر و سلامت بیا پیشمون.خدا جونم کمک کن حداکثر تا فردا شب ترنمم سلامت بغلم باشه.الهی آمین.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی