ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

7 روزگی(حکایت شیر)

سلام ترنم مامان. مامان فدات شه گل دخترم.تموم زندگی  مامان و بابا تویی دختر گلم.امروز 1 هفتت تموم شد عشق مامان.روز اول و دوم زندگیت حسابی گشنه بودی و همش سینه مامانو میک میزدی وقتی هم از اون خبری نبود دو تا دستای کوچولوی خوشملتو مشت میکردی و میذاشتی تو دهنت روز سوم چون هنوز شیر مامان نیومده بود و تو گشنه بودی حسابی گریه میکردی دختر گلم طوری که صدات گرفت و اشکای مامانو در آوردی.منم که راضی نمیشدم با قنداق سیرت کنن ولی آخرش دو تا مامان بزرگا کار خودشونو کردن و بهت آب قند دادن تو هم با اشتهای فراوون خوردی و ساکت شدی.خدا رو شکر جمعه بعدازظهر شیرم اومد و تو انگاری که از قحطی اومدی حسابی شیر خوردی و مامانو حسابی زخمی کردی.مامان ...
8 آذر 1390

دلم تنگیده و گرفتست

سلام عزیز دلم. امروزم قصد نداری بیای پیشمون؟ خیلی دوس دارم امروز بیای . دوست دارم آبان ماهی باشی گل دخترم.آخه تو فامیلای نزدیک آبانی نداریم ولی 2 تا آذر ماهی داریم.فردا 1 آذر تولد مامان جونه (مامان خودم)و 6 ام آذر هم تولد عمو حامده (شوهر خاله شیوا).مامان جونی زود زود بیا پیشمون نمیدونی لحظه های انتظار چقدر دیر میگذرن.چقدر دلم میخواد بگیرمت تو بغلم و اون دست های کومچولوتو بگیرم و صد باره ببوسم. میدونی مامانی این یه ماهه آخر برام به اندازه تموم این 9 ماه دیر گذشته. آخه دکتر از همون شروع ماه نهم گفت هر لحظه ممکنه دردت بگیره و باید آماده باشی.بیچاره مامان جونم به محض شنیدن این موضوع باروبندیلش رو جمع کرد و اومد پیشمون الان بیشتر از یه ماهه ...
30 آبان 1390