دلم تنگیده و گرفتست
سلام عزیز دلم.امروزم قصد نداری بیای پیشمون؟خیلی دوس دارم امروز بیای .دوست دارم آبان ماهی باشی گل دخترم.آخه تو فامیلای نزدیک آبانی نداریم ولی 2 تا آذر ماهی داریم.فردا 1 آذر تولد مامان جونه (مامان خودم)و 6 ام آذر هم تولد عمو حامده(شوهر خاله شیوا).مامان جونی زود زود بیا پیشمون نمیدونی لحظه های انتظار چقدر دیر میگذرن.چقدر دلم میخواد بگیرمت تو بغلم و اون دست های کومچولوتو بگیرم و صد باره ببوسم.میدونی مامانی این یه ماهه آخر برام به اندازه تموم این 9 ماه دیر گذشته.آخه دکتر از همون شروع ماه نهم گفت هر لحظه ممکنه دردت بگیره و باید آماده باشی.بیچاره مامان جونم به محض شنیدن این موضوع باروبندیلش رو جمع کرد و اومد پیشمون الان بیشتر از یه ماهه که پیشمونه و من حسابی شرمندش شدم.تماس ها و پیامک های دوست و فامیل و آشنا که بماند. ترنم مامانی زود و سلامت بیا بغلم عزیز دلم.انقدر مامانی برا دیدنت صبر کرده که طبیعی به دنیا بیای پس مامانی رو اذیت نکنی آخرشم مجبور شه بره عمل.خوب آخه اگه قرار بود سزارین کنم الان تو یه ماهت بود که!یعنی من یه ماه بیخودی صبر کردم.ناز گلکم دیگه طاقت دوریتو ندارم.گذشته از همه این حرفا سلامت بیا و طبیعی.الهی آمین.