7 روزگی(حکایت شیر)
سلام ترنم مامان.مامان فدات شه گل دخترم.تموم زندگی مامان و بابا تویی دختر گلم.امروز 1 هفتت تموم شد عشق مامان.روز اول و دوم زندگیت حسابی گشنه بودی و همش سینه مامانو میک میزدی وقتی هم از اون خبری نبود دو تا دستای کوچولوی خوشملتو مشت میکردی و میذاشتی تو دهنت روز سوم چون هنوز شیر مامان نیومده بود و تو گشنه بودی حسابی گریه میکردی دختر گلم طوری که صدات گرفت و اشکای مامانو در آوردی.منم که راضی نمیشدم با قنداق سیرت کنن ولی آخرش دو تا مامان بزرگا کار خودشونو کردن و بهت آب قند دادن تو هم با اشتهای فراوون خوردی و ساکت شدی.خدا رو شکر جمعه بعدازظهر شیرم اومد و تو انگاری که از قحطی اومدی حسابی شیر خوردی و مامانو حسابی زخمی کردی.مامان از اون روز به بعد دو سوم شبانه روزو داری شیر میخوری تا یک سومشو بخوابی.قربونت برم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی