ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

سه شنبه 18 بهمن 90

1390/12/15 9:56
1,083 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلک مامان.بغلدیروز من و شما و بابا با عمورضا و خانمش رفتیم برج سفید.تو راه شیرتو که برات دوشیده بودم تو شیشه خوردی و خوابیدی.اونجا بیدار شدی و تو بغل بابا بودی و با اون چشای قشنگ کنجکاوت اطرافو با دقت هر چه تمام تر نگاه می کردیقلب.بعد از اون رفتیم مکث.من و خاله رفتیم تو ولی شما با بابا و عمو تو ماشین موندی آخه هوا حسابی برفی و سرد بود.یه کوچولو گشته بودیم که بابا اینا زنگ زدن بیاین بریم که ترنم گریه میکنهنگران.ما هم زودی اومدیم و دیدیم شما خوابیعینک.بابا گفت میخواین برگردید .ولی ما گفتیم بهتره بریم تا بازم بیدار نشده و اینطور شد که دست از پا درازتر برگشتیم.نا گفته نماند که بابا خان شلوارشو که عوض کرده بود یادش رفته بود وسایلای جیبشو جا به جا کنه.یعنی جیباش پر از خالی بود.قهقههحالا خوبه عمو اینا باهامون بودن.هر چند که چیز خاصی مد نظرمون نبود و چیزی خوشمون نیومد.لبخند

کاربرد جدید فرمان ماشین

لژ نشین

برو به ادامه مطلب

 

پاورقی:2 تا 3 ماهگی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مهسا
19 بهمن 90 20:39
قربونت برم ترنم جون دفتری دد خاله جون چه عکسای خوشگلی ماشا ا.... مثل ماه می مونه عسل خاله بوسسسسسس
مهسا مامان مرسانا
20 بهمن 90 1:10
hr>

br>



مامان رومینا
20 بهمن 90 11:38
با این کلاه ولباس چ ناز شدی ترنم خانم


ممنون خاله
مامان آیهان جون
20 بهمن 90 12:48
فدای خنده شیرینت، با لباسای خوشگلت نازتر شدی خاله جون
مامان یکتا
21 بهمن 90 1:02
خیلی ناز شدی خاله با این لباسای خوشگلت.خوش به حالت رفتی د در...
كاكل زري يا نازپري
21 بهمن 90 19:19
آخيييييييييييي چه بزرگ شدههههههههههه ماشالله چشم نخوري انشاالله راستي عزيزم شما تبريزي هستييد؟؟؟
خاله ی هیلدا(یاسمن)
21 بهمن 90 22:52
وای نگاش کن چه جیگریه .قربونت خاله با اون نگاهات دل ادمو میبری که تو
مریم -----------♥
8 اسفند 90 15:35