ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

اندر احوالات ترنم

1391/6/20 10:19
805 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزترینم خیلی بلا و شیطون شدی.بغل

خونه گردی: با سرعت جت 4دست و پا میری و به همه جای خونه سرک میکشی.تموم کشوها و کمدها رو زیر و رو میکنی.زیر میز و صندلی های ناهارخوری سرک میکشی.عشق آشپزخونه ای.سبد پیاز و سیب زمینی رو ولو میکنی کف آشپزخونه.کشوهارو میکشی بیرون و .....

تاییدیه از مامان:وقتی 4دست و پا میری به یه چیز جدید میرسی ومیخوای ازش سر در بیاری یه نیگا به مامان میکنی اگه مامان چشاشو رو هم ببنده و کارتو تایید کنه با آرامش کارتو ادامه میدی اما اگه بگم نه اونوقت... با سرعت بیشتر و با یه شتاب شیطنت بار کارتو ادامه میدینیشخنداونوقته که مامان میخواد درسته قورتت بدهماچ

بده و بگیر:مفهوم این کلمات رو خوب یاد گرفتی.وقتی میگم بده دستتو دراز میکنی سمتم و یه کم طول میکشه تا مشتتو باز کنی.بعضی وقتا هم که انگار میخوای بازی کنیم دستتو سمتم دراز میکنی و زودی میکشی.خندهوقتی هم میگم بگیر زودی از دستم قاپ میزنی.

خجالتی:وقتی کاری رو میکنی که اطرافیان از انجام اون ذوق میکنن و بهت میخندن شما خجالت میکشی و خودتو جمع میکنی (نمیدونم این حالتتو چطور توصیف کنم)که هر کی تو اون حالت ببیندت میخواد بیاد بخوردتبغل

غذا خوردن:بعد از دندون در آوردنت بهتر غذا میخوری.بازم کمه اما نسبت به اون یه ماهه آخر قبل از  در اومدن دندونت که لب به هیچی نمیزدی بهتره.همچنان به غذاهای جامد بیشتر علاقه داری تا غذاهای شل و آبکی.

بیا:یاد گرفتی وقتی میگیم بیا با دستات اشاره میکنی که بیا.دستتو دراز میکنی سمتم طوری که کف دستت سمت بالاست بعد انگشتای دستت رو باز و بسته میکنی.فدای اون دستای نازت.

خودم میخورم:دیگه با قاشق غذا نمیخوری.وقتی مامان بهت غذا میده نمیخوری.باید ریز کنم بریزم جلوت تا مثل گنجیشک ریزه ریزه خودت با اون دستای کوچولوی نازت برداری و بخوری.

ااااااااااه:اه با فتحه.همچین از ته دل میگی.وقتی به چیزی اعتراض داری.

تکرار کلمات:مامان:اااااااه ترنم:اه از ته دل- مامان: به به  ترنم: ب ب - مامان :الو   تکرار این تصویریهخنده ترنم:گوشی یا هر چیز دیگه ای دستشه میگیره جلوی گوشش چیزی نباشه هم دستشو مشت میکنه به حالت گوشی میذاره دم گوشش.

جمعه 10-6-91 برات جشن دندونی گرفتیم.شنبه بعد از ناهار مامان جون و مامانش رفتن.برا اولین بار ماکارونی خوردی و خیلی هم خوشت اومد.خدارو شکرخیال باطل

یکشنبه 12-6-91 رفتیم خونه حاج آقا رستمی.

پنج شنبه 16-6-91 مامان جون با آقا بهرام و خانومش اومدن خونمون و برامون یه جعبه شیرینی خشک با یه دست کاسه و بشقاب انگشتی فرانسه آوردن.

جمعه 17-6-91 برا اولین بار رفتی خونه دایی وحید من.

جمعه شب باباجون و زنداییم و نیما از تهران رسیدن خونه ما.زندایی برا دندونیت 20 تومان دادن.

شنبه 18-6-91 برا اولین بار رفتی خونه عمه های بابا و عمه مامان همراه من و مامان جون و باباجون. عمه بابا 15 تومان بهت پاگشا داد.

توضیحات: 1 تا 20 شهریور 91

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

باران قلنبه
20 شهریور 91 12:36
سلام عزیزم خوشحال می شم به وب دخمل منم بیاین. دخملم باران مظفری توی مسابقه جشنواره رمضان 91 آتلیه سها شرکت کرده اگه می شه به سایت آتلیه سها بروید و در قسمت جشنواره رمضان به دخترم رای 5 بدهید .این جشنواره تا اول مهر مهلت داره. آدرس سایت آتلیه سها: Soha.torgheh.ir/festival لینک مستقیم جشنواره تو وبم هست یه دقیقه بیشتر طول نمی کشه من نیاز دارم به رای شما عجله کنین زیاد وقت نمونده منتظرمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
زینب السادات(مامان تسنیم)
20 شهریور 91 14:03
آفرین گلم همینجور به کنجکاوی هات ادامه بده
مامان یکتا
21 شهریور 91 1:40
مامان ترنمی نیومدی پیشمون دلم خیلی براتون تنگ شده.