خدایا شکرت
واااااااااااای خدایا رو ابرام
سرشار از یه حس تازم
سرشار از زندگی
سرشار از بودن
امروز اون لحظه ای که روزها بود منتظرش بودم رسید
امروز ترنمم دقیقه ها بدون اینکه بخواد شیر بخوره یا حتی یه تکون کوچیک سرشو رو سینم گذاشت و به صدای قلبم گوش کرد و منم به صدای نفساش.
چقدر قشنگه حس کنی مایه آرامش یکی دیگه ای.چقدر قشنگه بدونی تکیه گاه یکی دیگه ای.
شاید اینو مدیون یه عروسک کوچیک هاپو ام.داشتم اعضای بدن رو با صدای عروسکی برات تکرار میکردم و برات شعر میخوندم بعدش وقتی صدای بوس و آی لاویو ی خودش رو برات زدم سرتو تو آغوشم گم کردی و همین طور آروم تو بغلم گم شدی .دقیقه ها گذشت و این آرامش ادامه داشت.نمیدونی چه حس قشنگیه.ایشالله خودت سالهل بعد حسش کنی اونوقته که میفهمی من چی میگم.
خدایا شکرت به خاطر این حس قشنگ.خدایا شکرت که این روز رو میبینم که ترنمم انقدر بزرگ شده که معنای محبت و آرامش رو میفهمه.
منتهای آرزوم اینه که تا همیشه عمرم بتونم برای تو ترنمم یه دوست خوب باشم و تو همه لحظه های زندگیت یار و یاورت و در تمام لحظات سخت زندگیت آغوشم آرام بخش روح و جسمت.
"دوست دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه نه یکی نه دو تا هوار تا قد تموم دنیا یه میلیارد برابر تو"
اینو همیشه من و بابایی برا هم میخونیم و اون قسمت رنگی رو سعی میکنیم هر کدوم زودتر از اون یکی بگه.الان تقدیمش میکنم به تو عزیزترین زندگیمون
هر کدوم از این لحظه های ناب مادر بودن رو که حس میکنم ته دلم به یاد اونایی هم که در حسرت مادر شدنن میفتم و از ته ته دلم براشون دعا میکنم که خدا از این احساس زیبا محروم نکندشون. مخصوصا به یاد تو ام" نفس" جونم.