ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

نیمه اول از مهر 91

1391/7/15 15:50
1,513 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلکم خوبی؟

گلم بیشتر از 1 هفته است که سرما خوردی و آب بینیت به راهه.دکتر برات5  تا آمپول(4 تا آمپی سیلین و 1 دگزا) نوشته بود که روز اول 2 تا و بقیش هم روزی دوتا زدی یعنی در عرض 2.5 روز 5 بار تزریق داشتی.مامان فدای تو که درد کشیدیقلباما خوب مامان برا سلامتیت لازم بود برا همین ترجیح دادم یه لحظه غم و دردت رو به بدحالی و بیحوصلگی و درد طولانی.چه کنیم دل مادره دیگه ایشالله خودت مادر میشی میفهمی چی میگم.

گل ناااااازم این روزا سخت ذهنم مشغول اینه که برات از این کارت های آموزش زبان(فعلا فارسی) بگیرم اما نمیدونم خوبه یا نه آخه اینا آموزش خواندن هستن و یه جورایی کلمات رو از حفظ میخونی میترسم بعدا که میزی مدزسه مشکلی پیش بیاد یا دیگه برات درسا جاذب نباشه و حوصله نکنی تو کلاس بشینی.آخه این کارتا 5-6 ساله که اومدن و فکر نمیکنم اونایی که استفاده کردن فعلا مدرسه برن برا همینم میخوام اگه کسی استفاده کرده و بچش به این سن رسیده و میدونه نتیجه این دل نگرانی من چیه بهم خبر بده لطفا!

این موضوع رو تو نی نی وبلاگ(قسمت پرسش و پاسخ)هم به نظر خواهی گذاشتم.

دل مشغولی دیگه مامان این روزا تولد گل دختریه که مصادف با 7 محرم میشه برا همینم مامان جشن دندونیش رو مفصل گرفت(هم دوستان و هم فامیلای نزدیک که 60 نفر میشدن رو دعوت کرد)تا تولد نگیره اما بازم دلش نمیاد اولین تولد گل دخمل رو نگیره پس شاید با تعداد کم برگزار بشه برا همینم مامان از الان درگیر تدارکات جانبی هستچشمک

از یه طرفم گل خانومی من 4-5 روزی هست نق نقو شده و همش بخونه میگیره همش باید پیشش باشم و بغلش کنم.قبلا ها خودت برا خودت تو خونه میگشتی و خونه رو زیر  و رو میکردی کشوها رو میریختی اما الان فقط بغل تازشم همش حالت گریه داری و نق میزنیاوهمامان بعضی وقتا اینطوری میشهعصبانیاما 2 ثانیه بعد بازم دلش نمیاد اینطوری میشهبغلمامانه دیگه چه میشه کردخجالت میدونم گلم هم سرما خوردی هم اون دندون چهارمیت با اینکه خیلی وقته باد کرده نزده بیرون و اذیتت میکنه.الهی درد و بلات تو سر مامانقلب

شیطونکم از شب چهارشنبه  که میشد 12 مهر یاد گرفتی خودت از رو تخت میری بالا.یعنی تا ارتفاع های 40 سانت میتونی خودتو بالا بکشی نتیجشم اینه که چند باری وسط حموم و دستشویی متفکرتعجب  دستگیرت کردم.الان مامانا میگن این مامانه اصلا مواظب بچش نیست.بابا والله داشتم لباسای خانومو تو روشویی آب میکشیدم دیدم خانوم اومده نشسته کنارم رو پادری دستشویی این از این حموم هم که والله درشو محکم نبسته بودیم منم حواسم بهش نبود گفتم حتما بازم دختری سر کشوهای اتاق خوابه.مامان:ترنم؟ترنم؟نخیر صدایی نیومد تو اتاقم نیستی.یه نیم نگاه سمت حموم.بببببببببببللله خانوم رفتن خودشون حموم کنن.

دیگه... میری پشت در ورودی میشینی خودتو میکوبی بهش و تلق تلق صدا میده کیف میکنی.این جریان با در کمدا و کابینت ها و این قبیل اشیا ادامه داره.

میری سمت در ورودی و آواز دد دد سر میدی یعنی اعتراض برا بیرون رفتن.

2 روز پیش که با مامان جون و باباجون میحرفیدم نمیذاشتی که همش دکمه قطع رو میزدی ما هم صدای هم رو قطع و وصل میشنیدیم نه اینکه چراغ صفحه تلفن روشن و خاموش میشد کیف میکردی.وقتی هم که ازت گرفتم آنچنان گریه ای سر دادی که دل مامان جون اونور خط کباب شد و منم مجبور به قطع تلفن. مامان جونم نگرانت شد با اون گریه بنفشت و بازم زنگ زد که ترنم چه میکنه؟کلی هم افسوس خورد که کاش پیشمون بودین دخترم حوصلش سر میره خوب.اینجا بود میبردمش بیرونخیال باطلناراحت

پنج شنبه شب نسزین جون و امیر جون و آقا رضا پیشمون بودن خوش گذشت اما شما وروجکا آویزون (ببخش اینطوری میگم ولی خب نذاشتین بیچاره ها جم بخورن) باباهاتون بودین خبیولخنده

تا لیوان چای رو میبینی انگشتتو میگیری سمتش و میگی جیییییییییییییییییزززززززززز  (یعنی خیلی جیز)

خونمون بازم کن فیکون شده اینبار به خاطر تدابیر امنیتی بابت بخاری

 آهاااااااا جمعه پیش (7 مهر) برات یه اسباب بازی آموزش الفبای عمو فردوس گرفتیم که یه آهنگ شاد هم توش داره تا صداشو میشنوی هر جای خونه باشی تند و تند 4 دست و پا میای سمتش و رو دو تا زانوت میشینی و بدنتو تکون تکون میدی و با دستام نانای میکنی. 

قبلا فقط وسایل رو از داخل جعبه بیرون میریختی اما الان میتونی توش هم بندازی.یه بار میخواستی اسباب بازیاتو بندازی تو کیف مامان که چون زیپش بسته بود موفق نشدی.

دیگه باید هر چیزی رو تو جای نامربوط خودش جستجووووووووو کنیم از دست جیگر بلای خودمماچ 

پریروزی جارو رو زمین بود خانوم خانوما رفتین باتری های دسته جارو رو در آوردین.نمیدونم اونو از کجا کشفیدیابرو.در قسمت باتری هاش هم انداختین کجاااااااااا؟هر چی گشتم دور و بر رو نیافتم بعد از زیر کابینت ها پیداش کردم.

لباستو که عوض میکنم بلوز قبلیت که رو زمینه رو برمیداری و میبری رو سر و دور گردنت میندازی.مثلا میخوای بپوشیش.مامان قررربونت.

دیگه انقدر موقع تعویض پوشکت ورجه وورجه میکنی که بعضی وقتا باندهاش رو در حالت نشسته میبندم برات.از خود راضینمیخوابی 1 ثانیه که.

روال خوابتم یه ماهی هست اینه:صبح 8 تا 8:30 بیدار میشی تا 1-2 ظهر بیدار بعدشم یه یکی 2 ساعتی خواب بعد بیدار تا 10:30-11 شب البته اگه مهمون داشته باشیم خواب هات به حالت بیدار تغییر حالت داده و پا به پای ما و مهمونا بیدااااااااااااااااااااار باش.شیر هم نمیخوری عمرااااااااااااااا تا خودمون 2 تایی یا با تخفیف بعضییییییی وقتا 3 تایی با بابا باشیم.

فقط کافیه یه بار یه راه میانبر یا راهی برا دور زدن از محدودیت هات ببینی اونوقته که دیگهههههه .......  باید به فکر یه راه چاره دیگه باشیم که این دوران رو به سلامت طی کنی.ان شاء الله.

با آرزوی سلامت و موفقیت برا همه مامانا و نی نی های گلشون و البته پدارای نازنین.

الان آب پاش دستته و یاد گرفتی باهاش آب پاشی کنی.از این به بعد تموم خونه خییییییسسهههههزبان برم تا سیل نبردتمون.هه هه هه.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (23)

مامان امیر
16 مهر 91 9:39
قربون شیطنتات بشم من قربون اون خنده های نازتم بشم من عاشق خنده های ناز ترنمم



مامان يزدان
16 مهر 91 11:15
مامان مینا
16 مهر 91 13:01
سلام عزیزم
خوشحال شدم که اومدی
فقط یه مادر میفهمه موقع مریضیش چی میکشی
ترنم جون رو ببوس




مریم--------❤
16 مهر 91 13:29
ای جونممامانی دیگه باید به فکر تولدشم باشیا


مغزم داره سوت میکشه از فکر و خیال تولدش
مریم--------❤
16 مهر 91 13:30
نرگسی
16 مهر 91 13:49
ای دون ای دون ترنم گلی .. بووووووووووسسسسسسسسسس


مامان آرینا موفرفری
16 مهر 91 14:11
سلام مامانی مرسی اومدین وب دخترم آرینا خوشحالم کردین.
ترنم جونم انشااله زود زود خوب و سرحال بشی عزیزم.


ممنونم
مهسا
16 مهر 91 15:22
سلام
ای جانم قربون ترنم جون برم من که حسابی مامانی رو سرگرم کرده که باید دنبال وسیله ها بگرده عزیزم انشا ا.... هیچ وقت مریض نشی می بوسم روی ماهت رو بوسسسسس


ممنونم عزیزم عکسای ناز آتلیه ات رو دیدم به نظرم عکسای خودت قشنگ تر از بقیشونه
زهره مامان آریان
16 مهر 91 17:19
سلام دختر نازی دارید.خدا حفظش کنه. من یه خواهرزاده دارم که 3 روز از دخترتون بزرگتره و اسمش ترنمه. دوست دارم باهم بیشتر آشنا بشیم.خوشحال میشم بهمون سر بزنی
باران قلنبه
16 مهر 91 17:59
مرسی به وبلاگم اومدی نمایشگاه بین المللی تا فردا هست از ساعت 10 تا 6 خیلی خوب بود وهر چبزی که به بچه مربوط میشه داشتن
مامان ساینا
16 مهر 91 22:09
ای جانم چقدر بلا شدی عزیزم. من فکر می کردم ساینا فقط نق نقو شده. پس ترنم جونم اینطوریه خیلی بده. خدایا بهمون صبر بده حسابیییی. انشاله که سرما خوردگیت زودتر خوب بشه نازنینم.
عزیزم در مورد کارت ها من پرسیدم البته از اهل فنش. این کارت ها مغز بچه ها رو آماده تر می کنه برای یادگیری. این روش ها 30 ساله تو ژاپن انجام می شه. تو کشور ما 4-5 ساله. البته ممکنه اونقدر ذهنش رو باز کنه که توی مدرسه با یکبار گفتن معلم یاد بگیره. برای بقیه مدت کلاس می تونی به معلمشون بگی برای دخترمون تمرین اضافه بده. این دقیقا جمله کسی بود که خودش تجربه داشت. شایدم باعث بشه بچه هامون برن مدرسه تیزهوشان که چه بهتر
البته اینهایی که گفتم مال همون کلاس های نابغه کوچولوست. در مورد کارت های الماس به این گستردگی نیست. زیاد نگران نباش.


مرسی عزیزم تو واقعا نمونه ای
مامان ریحانه
17 مهر 91 2:21
با پست های جدید در خدمتیم. تشریف بیارید


چشششششم
زینب السادات(مامان تسنیم)
17 مهر 91 11:42
این پوشک عوض کردن هم واقعا کار سختیه مخصوصا اگه یه دختر پر انرژی داشته باشه که حاضر نباشه یه دقیقه کمرشو بذاره زمین پوشکشو ببندی


خودت که میدونی خواهر چی بگم
مهسا
17 مهر 91 14:38
قربون شما چشماتون قشنگ می بینه عزیزم بوسسس


مامان ریحانه
17 مهر 91 18:27
ماشالا هزار ماشالا چه شیطون بلا شده. فدای این شیطنت ها و حرکات شیرینش. مواظبش باشید حساااااابی


مامان دینا جون
17 مهر 91 20:01
ماشالا ترنم جون چقد شیطون شده.به قیافش اصلا نمیاد.مریضی هم که بیشتر از خود بچه ها ماماناشونو از پا میندازه.


مامان ماهان نفسی
18 مهر 91 0:41
الهی خاله فدات بشه وروجک من
عزیزم منم تو جشنواره مادرو کودک برای ماهان باما خریدم از همین کارت ها به نظر من که اگه واقعا حوصله به خرج بدم وباهاش کار کنم خیلی هم خوبه اصلا هم فکر اینو نکن که به درسش تو اینده لطمه بزنه نه اصلا تازه به نظر من با اشتیاق تر درسشو ادامه میده من الان دارم با ماهان اعضای بدن رو کار میکنم بزار ببینم عکس العملش چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟به نظرم خیلی خوبه


مرسی گلم بابت وقتی که برا خوندن نوشته هام گذاشتی
مامان یاسمن ومحمد پارسا
18 مهر 91 12:53
ترنم جون ایشالاه زود خوب میشی خاله جون تولدت هم پیشا پیش مبارک عزیزم
ماماد رومینا
18 مهر 91 13:38
ماشالا چه وروجکی شده ترنمی.میبینم دستشویی و حمام یرک کشیدنش هم مثه رومیناست ای نگو خواهر که اگه فراموش کنم در حموم رو ببندم دیگه معلومه رومینا رو باید کجا پیدا کنم عاشق حمامه وروجکه ما.اخ گفتی منم واسش گرفتم از این آموزشا اما اصلا نمیشینه که بخوام باش کار کنم.بهر نتیجه ای رسیدی به منم بگو
کاکل زری یا ناز پری
18 مهر 91 21:38
وااااااااااااااای من از آمپول متنفرمممممممممممم عزیز دلمممممممممم دلم برات کبابهههههههههههههههه زود خوی شو ترنم جونیییییییییییییییی


ممنون خاله ای یه ریزه بهترم
یاسی خاله هیلدا
18 مهر 91 23:07
عاشق ترنم جونه شیطونمم .مموش کوچولو .مامانی تولده نی نیه اشکال نداره اونم 1 سالگیشه طوری نیست .پیشاپیش تولد گل دخنلی مبارک .


مریم مامان عسل
19 مهر 91 3:51
الهییی فداش شم.
بالاخره تونستم این پست تا آخرش بخونم. وروجک خالههههههههههههه
بیا که همزادت هم خونه ی مارو به همین سبک کن فیکون میکنه هر روز!
ماشالله به جونتون عزیزای دلم!
آخه من نمیدونم این حموم و توالت چه جذابیتی داره برای این فسقلی ها!
عسل کمین میکنه ببینه کی حواسمون پرت میشه در دستشویی یا حمومو نمیبندیم که حمله کنه بره داخل!!!!

در حموم دستشوسس ما از ایناست که هل بدی وا میشه با اینکه ارتفاع داره میره وایمیسته هلش میده میپره اونجا میشینه پز میده بهم.والله صندلی ها تو خونه پخشن یکی جلو حموم یکی دستشویی یکی جلو پریزهایی که بهشون وسیله ای وصله خلاصه خوااااااهر از خونه خونه ای باقی نمونده بازار شااااااااااااامه.
مامان یکتا
21 مهر 91 17:21
آره عزیزم یه جشن ساده هم شده براش بگیرویکتا هم هردوتا تولدش تو محرم و صفر بود ولی خودمونی و کوچولو براش گرفتیم.
اما راجع به اون کارتا به نظرم نباید نگران باشی.خیلی هم خوبه.البته در مراحل ابتدایی ترش میتونی از همین کتابا و تصاویر ساده هم شروع کنی.
موفق باشی عزیزم.ترنم کوچولو رو می بوسم


انشالله.ممنون از جوابتون