این چند روز
سلام ملوسکم
خیلی دلبر شدی این چند روزهحسابی خودتو برامون لوس میکنی و دالی بازی با هر چی دم دستته هیچی هم که نباشه دستای ناز کوچولوتو میذاری جلوی چشات و میزنی کنار و دا دا میکنی.
یه سری کلمه های جدیدم میگی مثل:بده با تاکید روی د(د رو تشدید دار میگی)جیز: تلفظ میکنی تیززز ز رو مثل ژ میگیتلفظش یه جور خاصیه باید ببینی تا بفهمی چی میگم.حالا یه بار از کلماتی که میگی فیلم میگیرم.بسسسسسسسسسسسه.
اینم چند تا عکس از چند روز اخیر:
اینجا عزیزای دلم خوابشون برده.جمعه ظهر روز 31 شهریور.بابایی اومده ترنم رو روی سینش با تکون دادن بخوابونه خودشم خوابش برده و حدود 1 ساعت تو اون حالت وسط هال خواب بودن.فدای هر دوشون
شیطونک مامان تو ویترین دکور
اینم اولین استکانی که شکستی.استکان فینگیلی که مامان جون بهت داده بودن.رو صندلی غذات بودی رومیزی رو کشیدی افتاد و شکست
اینام عکسای دیشب خونه "نسرین جون و امیر جونم و آقا رضا"
همش میخواستی دست تو چشم امیر جون بزنیمیبینی که دستای بابا تو صحنن تا مشکلی پیش نیاد
کاربرد جدید میزمون از امروز صبح:
نسرین جون حسابی زحمتت دادیم.دستت درد نکنه بابت زحمتایی که کشیدی.ایشالله به زودی خدمتتون باشیم و جبران زحمت کنیم