ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

نیمه اول آذر 91

1391/9/16 11:58
773 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگمل مامان.

موش میشی در حد تیم ملی.

حسابی خودتو لوس میکنی.

یهو محبتت قلمبه میشه و میای بوسم میکنی.یهویی وقتی مامان رو زمین دراز کشیده میای و خودتو روش ولو میکنی و بدنتو کش و قوس میدی.

بعضی وقتا تو فاز خنده ای و میای یه جوری به مامان میفهمونی که بخندونت حالا شده با قللقک یا پخ پخ کردن رو گردن-شکم یا.......... و یا بوسیدن کف پاهای نازت یا حتی بالا پایین انداختنت.

جاهایی که دستت نمیرسه مثل رو میز ناهارخوری و میز توالت و رو کابینت ها یا رو جاکفشی رو پنجه پاهات وایمیستی و دستتو میکشی روشون تا دستت به چیزی گیر کنه و با یه حرکت بیاریش پایین.

از میز تلویزیون نگو و فلش مموری رو دستگاه که بس که ازش آویزون شدی جای فلش گشاد شده بودتعجب و دیگه فلش رو نمیخوند بابایی مجبور شد دستگاه رو باز کنه و تعمیرش کنهعینک

میری دکمه فندک گاز رو میزنی اون تق تق میکنه تو کیف میکنی و به حالت موش شدن برا مامان میخندی.شیرهای گاز رو کم و زیاد میکنی.باید از این به بعد حواسم باشه غذاهامو نسوزونی.دیگه از پریز میکشم دیگه برق گاز روچشمکهر بارم میام خودم روشنش کنم یادم میره به برق نیستکلافه

روزی .... بار کار تو شده خالی کردن کشوهای میز توالت و کابینت های آشپزخونه و کار من جمع و جور کردنشون.اگرم خودت وسایلاشونو دوباره جا بدی تو جاشون همشون جابه جا جا گرفتن!!!!!!! فکر کن میبینم وسیله ای از آشپزخونه تو اتاق خوابه یا وسایلای کشوهای اتاق خواب وسط هال یا چیزی از تو هال تو اتاق خوابا.خلاصه ماجرایی داریما.بعضی وقتا هم یه چیزی رو با عجله از جلوت برمیدارم و استتار میکنم بعد یادم میره کجا گذاشتمش.منی که جای همه چی یادم میموند.

اونروزی ماشینی که عمه برا تولدت گرفته بود بازی میکردی بابا جعبه شو دید خواست خود ماشینو ببینه هر چی همه جارو گشتم پیداش نشد که نشد.تا زیر مبلا گشتم آخر سر پشت پایه پشتی مبل کنار میز یابیدمش.

در حد دقیقه مستقل می ایستی ولی قدم برداشتن نه.مشغول تلفنهنوز محتاطی.

تک تک عکسای رو دیوارتو با سوال مربوط به خودش با انگشت نشون میدی.ترنم با توپش-ترنم توت فرنگی داره کو؟ترنم توت فرنگی ؟ترنم خوابه(لالا کرده)کو؟ قربون اون انگشت ملوست بشم من.

دیگه از روز تولدت مانعی که با مبلا جلو بخاری ایجاد کرده بودیم برداشتم و خدارو شکر تا الان دیگه سمتش نرفتی.ماشالله باهوش و محتاطی.

همچنان انار رو خیلی دوس داری و تنها خوردنیه که اگه ازت بخوایم بهمون نمیدی!عشق انار مامان.خودت اناری .ماچ

 مورد علاقه هات این روزها:انار-لیمو شیرین-انگور و غذا هم فقط کوفته قلقلی و سیب زمینی رو با اشتها میخوری و بس.متفکرسویا و سنجد هم چند روز اخیر به مورد علاقه هات اضافه شدن.

وقتی مامان پای لب تاب بود و میخواستی بهت توجه کنه میومدی وایمیستادی جلو پاهاش و گاز میگرفتیاسترسمامان چند بار الکی زد به لپت و تکرار کرد  و بهت نشون داد که با دستت بزنی رو پای مامان و بگی مامان مامان  و بعدشم مامان بهت توجه کرد و بوسید و بغلت کرد.شمام بعد از چند بار تکرار این کار اشتباه رو کنار گذاشتی و الان وقتی میخوای مامانو متوجه خودت کنی با دست چند بار ضزبه میزنی و میگی مامانماچبغل

بازم یادم اومد اضافه میکنم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان رومینا
18 آذر 91 12:30
آی وروجک خاله حسابی شیطون شدیا.قربون این موش شدنت
مامان رومینا
18 آذر 91 12:30
رمزو خصوصی فرستادم
مامان ساینا
21 آذر 91 10:49
ای جان این قلمبه شدن احساسشونو که نگو. نمی دونم یهویی چی می شه. بوس مس کننو بغل می کنن. فدت بشم من
مریم مامان عسل
22 آذر 91 12:14
عززیییزمییییییی مموشی من!
چجوریه که با این همه شیطونی و کاری که برای ما مامانا درست میکنن بازم هر لحظه شیرین تر بنظر میرسن؟؟؟


برا اینکه عشقن!!!!!