نیمه اول دی91
شروع دی ماه:خدارو شکر برا صبحانت "دنت"رو تایید کردی.دسر شکلاتی با کارامل
9 دی:هوراااااااااااااااااااااااااااا.شروع قدم برداشتنت.18 بعدازظهر 1 قدم.
11-10-91 برا اولین بار دنت وانیلی خوردی و خدارو شکر خوشت اومد.
13 ام بیسکوییتی
14 ام تعداد قدمای مستقلت به 12 رسید من و بابایی ام اینجوریشدیم.
کلا خیلی دمدمی مزاجی تا از چیزی خوشت میاد و میخوری و من کلی ذوق میکنم و برات دوباره درستش میکنم دفعه بعدش میزنی تو ذوقم و لب نمیزنی.یه همچین دختری دارم من.
بوس فرستادنت صدا دار شده دستتو میذاری جلو دهنت بعد که برمیداری تازه صداش میاد فرستادنم که عجله ای نیست دستت همینجور میاد پایین نه به طرف فرد مورد نظر.
تازگیا محبتت قلنبه میشه و از طرف دوری بوس میفرستی.قربون اون دستای نازت برم من
خونه بابابزرگ که بودیم عمویی که پشتشونو ماساژ میدادن شمام یاد گرفتی رفتی پشت بابابزرگ دست عمویی رو کنار زدی و شروع کردی با دستای کوچولوت مالیدن.بابابزرگ یه خال کوچول (به قول خودم خالچه)پشت گردنشون دارن که شده اسباب بازی شما
از اون به بعد تو خونه وقتی من یا بابایی رو زمین میشینیم شما برا جلب توجه اول میای پشت ما وایمیستی و شروع به ماساژ میکنی که میخوایم قورتت بدیم بعدشم از راست و چپ شروع به دالی بازی.
تو اون مدتی که به خاطر کسالت بابابزرگ (برا تصادف)خونه شون بودیم جسابی ترکی یاد گرفتی به جای "دالی"میگی "ادی"و به جای بگیر و بیا "جه".یعنی من و بابا از اون روز به بعد خودمونو کشتیم که دوباره دالی رو جایگزین کنیم ولی...
کلا وسایل خونه رو برا بازی ترجیح میدی هم چنان کشو و کمدهای اتاق خواب و کابینت زیر ظرفشویی متعلق به شمان و روزی N مرتبه پر و خالی میکنیشون.خالی کردن کیف مامان هم از سرگرمی های مورد علاقت هست.
در حد دقیقه فقط کارتون میبینی زودی برات تکراری میشه و میری پی ریخت و پاش خونهههههههه.
همچنان تبلیغات برات جذاب تره خصوصا تبلیغ پوووووووووشک
جمعه15 ام واااااااااااااااااااااااااای نگو نمیخوام حتی یادم بیفته.اول صبحی یه نمکدون شکست.منم خورده هاشو جمع کردما ولی از اون جایی که بعد از شکستن یه ظرف تا 1 ماه بعدشم باز شیشه خرده پیدا میشه ترنم جون من تو آشپزخونه گشت میزد که مامان متوجه شد چیزی تو دهنشه دست کرد تو دهنش و دید ای وااااااااای من یه تیکه شیشه !!!!!!!!!!!!خدا رو شکر که داخل دهنت آسیب ندیده بود ولی لب های ناز کوچولوت زخمی شدن.حالا مگه خونش بند میاد.یخ روش گذاشتیم تا برمیداشتم زودی لبتو میک میزدیامیدوارم جاش نمونه.
جمعه شب:به خاطر یه ژله کوچولو از این سر تا اون سر هال خونمون رو دنبالش قدم برداشتی .حدودا 20-25 قدمت میشه.
عزیزم روز به روز و لحظه به لحظه زندگیت سرشار از سلامتی امید سعادت و کامیابی باشه.ان شاالله.