اولین....
خوردن اولین قظره ویتامین چهارشنبه16-9-90
وقتی شیر میخوری و هولی و فکر میکنی دارن ازت میگیرن دست مامانو چنگ میندازی17-9-90
وقتی باهات زیاد حرف میزنیم تو هم میخوای حرف بزنی و از خودت صدا در میاری 20-9-90
دخترم میخنده.دیدن خندش چه کیفی داره از اول که تو خواب اونقدر قشنگ میخندیدی همش منتظر تو بیداری خندیدنت بودم.تو هم مامانو زیاد منتظر نذاشتی و قبل از یه ماهگیت میخندی.قربون خندیدنت مامان22-9-90
از همون روز اول هم وقتی دمرو رو دست نگهت میداشتیم و پات به زمین میرسید پاتو رو زمین فشار میدادی و خودتو پرت میکردی جلوتر
اولین سفر سه نفره مامانی و بابایی و ترنم جون از تهران به مرند ساعت 12 ظهر و
اولین ساعات زندگی 3 نفرمون در روز جمعه 25-9-90 ساعت حدود 8:15 شب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی