مهمونای ترنم
دیر نوشت
روز پنج شنبه 20 بهمن 90 و در شب میلاد حضرت محمد(ص)(که سالروز قمری عقد مامان و بابا هم هست) ترنم جون ما چند تا مهمون کوچولو داشت که همشون از خودش بزرگتر بودن.چند تا از دوستای دوران دانشجویی بابا که الان باهاشون رفت و آمد خانوادگی داریم که قراره به اونا بگی عمو و به خانوماشون زن عمو با کوچولوهاشون اومدن خونمون.به مناسبت تولد شما خانوم گل برا شام دعوت بودن(بعد از 2 ماه و اندی).سوپ و پلو رو مامان درست کرد با سالاد و برا خورشتش هم بابایی از بیرون جوجه کباب و کوبیده گرفت.در کل شب خوب و متفاوتی بود کوچکترین عضو شما بودی با 2 ماه و 20 روز سن.خیلی خانوم بودی و جیکت در نیومد.با دقت تمام به همه و مخصوصا نینی ها نیگا میکردی و لذت میبردی و البته متعجب بودی گلم.همون موقع که مهمونا بودن و وقت خواب هر شبت که 10:30 بود خوابیدی.البته قبلش چند بار خوابیدی و با گریه بقیه بچه ها از خواب پریدی و همراه با گریه اونا گریه کردی.قربون دختر مهربون و قشنگ خودم.
اسامی مهمونامون به ترتیب سن نینی ها رو برات میذارم:
عمو امید و خانمش زینب جون با دخملشون آیسل (تولد:88-11-24)
عمو آیدین و خانومش سمیه حون و دخملیشون آیلا (پاییز 89)
عمو محمد و خانومش زهرا جون و دخترشون اسرا(90-4-5)
عمو عباس و خانومش نیر جون و پسرشون تیام (شهریور 90)
عمو داریوش و خانومش ژیلا جون و کوچولوشون که هنوز تو دل مامانشه و میگن قراره هفته دوم فروردین بیاد.(به سلامتی) .یادم رفت بگم دخمل خانومه.
حیف شد که نتونستیم از همه نی نی ها عکس بندازیم.آخه یا چند تاشون در حال گریه بودن یا خواب.ان شاالله در دور هم بودن های بعدی