ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

اندر احوالات ترنمم(2)

1391/2/25 19:58
1,181 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم.بغل

2-3 روزیه یاد گرفتی نانای کنیهورا.اونم فقط با یه دست.دست چپتو تکون میدی.اونم فقط انگشتاتو باز و بسته میکنی.دستتو نمیاری بالا هاقهقههعاشق این اداهاتم.

فکر کن الان تو بغلم خوابیدی چه شکلی؟ نشسته بودی رو پاهام خم شدی با دست راستت پای راستتو گرفتی همونطور که خم شدی پایین خوابت بردهتعجبماچ

عاشق ادا و اطوارهای موقعشیر خوردنتم.یا با دو تا دستات دو تا پاهاتو که جمع کردی تو شکمت میگیری در حالی که داری شیر میمکی.یا در حالی که یه دستت رو میگیری جلو لبای مامان تا بهشون پیوسته بوسه بزنه با اون یکی دستت هم ممکنه لباس مامان رو محکم گرفته باشی یا اینکه بازم یه دستت به پاته.

برا خودت آواز میخونی .حرفهارو به هم میچسبونی و با صدای نازک جیغ مانندی میکشیشون."دد" رو واضح میشه از بین اونا تشخیص داد.صداهایی مثل  "ب و آ و ا و هیم" رو هم میشه از بینشون شنید .بازم چیزی کشفیدم میگم.

قبلا با آهنگ گوشی و عروسکت وقتی مینداختمت رو پام میخوابیدی اما این ماه باید خودم برات میخوندم تا بخوابی منم برات شعر "عروسک قشنگ من "رو میخونم تا خوابت ببره. 

دست دادن هم یاد گرفتی.وقتی دستمو میارم جلو و میگم "دست بده" دست راستتو میذاری تو دستم .از خود راضی

تو عروسی آذری میرقصیدن تو هم با دقت نیگا میکردی.بعدش پاهاتو با سرعت تکون میدادی(بالا -پایین).گاوچران

چند روزیه زبونت رو میچسبونی به سقف دهنت انگار که چیزی چسبیده به سقف دهنت و یه صدایی تولید میکنی.(نیدونم شاید یه دلیل خاصی داره؟؟؟؟؟؟؟؟)

دیروز آب طالبی خوردی اندازه چند قاشق کوچیک.

اما بگم از عروسی شنبه 23-2-91 اولین عروسی که رفتی:

 تو عروسی بهت انداره یه عدس شیرینی دادم.مامان بزرگم لطف کرد و بهت یه ریزه موز و آب معدنیتعجبداد.تازشم گفت کلی تشنش بود خوب شد دادم.از 4:30 رفتیم تا 7:30 مثل یه خانوم به تمام معنا بودی و اذیت نکردی و با لذت تماشا میکردی بردم تو رختکن بهت شیر بدم نخوردیدل شکستهچرا؟خوب صدا میومد و شمام به سروصدا حساس .دیگه 7:30 حسابی بی خواب بودی آخه از صبحش فقط 2 ساعت بین روز خوابیدی.منم 7:30 به بابا زنگیدم و نیم ساعت زودتر از بقیه رفتیم خونه.شیر خوردی خوابیدی 9 به زور بیدار کردمت لباس پوشیدی و رفتیم شام بعدشم از اونجا خونه رفتیم خونه عمو رضا دوست بابا و کوچولوشونو که 10 روز بود به دنیا اومده بود دیدیم.تولدت مبارک امیر جونیقلب

عسلکم روز به روز شیرین تر و خواستنی تر میشی.خدا تو و تموم نی نی هارو سلامت و شاد حفظشون کنه.دوستت دارم روز به روز و لحظه به لحظه بیشتر از قبل.ماچقلب

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

سحر مامان آراد
25 اردیبهشت 91 20:46
ای جونم چقدر این کوشولوها کاراشون شبیه همه ترنم جونم بوسسسسسسسسسس هوارتااااااااااااااااااااا
مهسا
25 اردیبهشت 91 23:32
قربون ترنم گلی برم من بوسسسسس
مامانی درسا
26 اردیبهشت 91 1:06
قربونش برم که اینقده کارای خوشگل میکنه مامانی یه بوس خوشگل به جای من بکنش.....عروسی و تولد کوچولو هم مبارک خوشحالم که دوباره اومدی .....یه دنیا بوس
مامان ماهان نفسی
26 اردیبهشت 91 10:47
الهی دورش بگردم که انقدر ناز کاراش اخی یادم میارم که چه جوری خوابش برده دلم میخواست انجا بودم قرق بوسه میکردمش
رها
26 اردیبهشت 91 11:10
فدات بشم با این شیرین کاریات عزیزکم
زهرا از نی نی وبلاگ213
26 اردیبهشت 91 11:37
سلااااااام من زهرا هستم .یه پسر کوچولو دارم و یه نی نی ناز در راه. دوست دارم با هم تبادل لینک کنیم. لطفا منو به اسم نی نی وبلاگ213 لینک کن و خبر بده تا منم لینکتون کنم مرسی
یاسی خاله هیلدا
26 اردیبهشت 91 23:16
اخی خاله جونم چقدر کارای خوب خوب وبا مزه میکنی قرطی هم که هستی مثل هیلدا عشق دنسی ترنم جونم .مامانی ببوسش عشقمو دستاشو ببوس


مامانی درسا
27 اردیبهشت 91 13:33
مامانی دلم یه ریزه شده واسه روی قشنگ دخترم یه عکس خوشگل
مامان عرشیا
27 اردیبهشت 91 13:55
وای خاله جونم فدات بشم من .
مامان ماهان نفسی
27 اردیبهشت 91 14:15
برو خصوصی


مامان ملینا
27 اردیبهشت 91 14:24
ترنمم عزیزم دوستت دارم بهمون سر بزن که ملینا عکسای شمالشو برات گذاشته ببین .می بوسمت خوشگل خانم
بابای دوقلوها
28 اردیبهشت 91 6:57
پس چی فکر کردی مامانی؟؟؟؟؟؟؟ شیرین عسل عموووو همه کاراش شیرین و خوردنیههههههههههه
ilijoon
28 اردیبهشت 91 10:38