شرح و تصویر چند روز اخیر
سلام عسلکم.
امروز عصر قراره بریم خونه دوست مامان(هانیه جون)که یه کوچولوی 4 ماهه داره.محمد صدرا جون که وقتی خودت تقریبا همسن الان اون بودی رفته بودیم دیدنش که تازه به دنیا اومده بود.
اینم چند تا عکس از این چند روز اخیر:
آخه باباجون نمیدونی من علاقمند به تکنولوژی ام منو گذاشتی اینجا.بعد نگی چرا به هم ریخته سیستم ها.از ما گفتن.بعدش به مامان میگی چرا با تو جلو لب تابه دست درازی نمیکنه سمتش.خب فرق مامان و بابا اینه دیگه.شما منو روزی 3 ساعت بازی میدی ممنوعیتم نمیذاری ولی مامان مجبوره قانونمند عمل کنه چون باید با من از صبح تا شب سر و کله بزنهمنم که خانوم و تابع مقررات.
اینجام خانوم گل حاضر شدی بریم خونه خاله جون بابا زیارت قبولی مشهد رفتنش.
اینم بدون شرح در ادامه پست قبلی
اینم 3 تا کتابی که دیروز برات گرفتم(2 تا جیگیلی ها دونه ای 1800 + 800 اون یکیش)
راستی از اول خرداد رسما غذاخور شدی.مبارکه.بعدا برات مفصل مینویسم چیا میخوری و چه جور.
الانم دارم میبرمت حموم.تا بعد
پی نوشت:6 ماه و 1 هفته و اندیته جیگر طلای مامان