ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

نیمه دوم مرداد 91 (عید فطر مبارک)

1391/5/30 14:29
794 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازگلکم.بغل

 

سرمه ای ها بعدا نوشت در تاریخ 31 مرداد هستن

عزیزم دیگه میتونی راحت 4 دست و پا بری و سرعتت فعلا متوسطه.بعدازظهر همون روز دیگه به همه جای خونه سرک میکشی.مامان از آشپزخونه اومد تو هال و جای همیشگیت رو نیگا کرد دید ترنم نیست اینور اونور ترنم؟ترنم؟ترنم خانوم پشت مبل ها شارژر موبایل بابایی رو یافته و کرده تو دهنش.خدارو شکر تو برق نبوداسترسآخه من چه بدونم این فینگیل من در عرض چند ساعت انقدر گریز پا شدهمژهماشالله ماشالله  ....................... ماشالله

همچنان به لبه اشیای ثابت میگیری و میخوای بلند شی ولی نیمه موفقی یعنی تا نیمه میتونی بلند شی.

چون به محض بیدار شدنت تو جات بلافاصله و بی صدا میشستی و از لبه کناری تختت آویرون میشدی مجبور شدیم تخته زیر تختت رو بلند کنیم و بذاریم کنار تختت.چشمکحالا عکشو تو پست بعدی میذارم.

خانوم مامان تا لباس بیرون تن من یا بابا میبینه یا خودشو آماده میکنیم برا بیرون دیگه یه لحظه هم آروم نمیگیره و با سرو صدا و کوبیدن پاهاش اعتراض میکنه که سریع تر بریم.

عزیزم دوست داره باهامون حرف بزنه و با یه کلمات مبهم و من دراوردی با ما مکالمه میکنه.تا وقتی جوابشو میدیم اونم یه چیزایی به هم میبافه و تحویلمون میده.

با توجه به اینکه هوا این روزا گرمتر شده بیشتر آب میخوری .همچین با ولع و سر و صدا اینکار رو میکنی که میخوام قورتت بدم.من از اول عاشق آب خوردن بچه ها بودم و شمام که دیگه عشق منیقلبالبته از طرفی هم ناخوداگاه یاد حضرت علی اصغر طفلکی و امام عزیزم حسین (ع) و یاراش میفتم.نگران

عاششششششق بابایی مثل منچشمکتا زنگ رو میزنن با اون انگشت اشاره نازت به آیفون اشاره میکنی و میگی"بابا".بعدشم پاهات رو میکوبی رو زمین که سریعتر بردارمت تا بریم پیشواز بابا.خودتو همچین پرت میکنی تو بغلش که بعضی وقتا اشک تو چشام جمع میشه از این عشق تو و ته دلم دعا میکنم که خدا بابایی رو برامون حفظ کنه تا همیشه عمرمون.ماچ

همچنان عاشق باتری هستی.کنترل رو میکوبی رو زمین یا با ملایمت در قسمت باتری هارو باز میکنی و باتری هارو میذاری تو دهنتاوه

تا چیزی رو از دستت میگیریم یه ااااااااااااااااااااااااااااااه بلند بالا و جیغ گونه و با عصبانیت  نشانه اعتراض خانوم خانوماست.

عشق من یه دو هفته ای هست که درست و حسابی غذا نمیخوری قبلش که یه ریزه میخوردی الان اونم نمیخوریدل شکستهنمیدونم از گرمای هواست؟

چند باری بس که گوشوارت رو دستکاری میکردی میخش افتاده بود منم اونارو در آوردم و حلقه ای نگین دارهای کومچول خودم رو انداختم برات.

یاد گرفتی موهات رو شونه میزنی.البته نه اونقدر درست و دقیق ولی خوب همینم کلی ذوق زده میکنه مامان و بابا رو که میبینن دخملی میدونه شونه برا مرتب کردن موهاستمژه

وقتی ارت میخوام یه چیز رو بذاری تو دستام و میگم بده دست کوچولوتو میذاری تو دستام اما مشتت رو باز نمیکنی.خوب سخته بلد نیستیعینک

تقریبا  -ماشین- گل- درخت -خرگوشکت-توپ - نی نی (عروسک ها حسن کچلت)-تاب ات  رو میشناسی و با گفتن اسمشون میدونی منظور مامان کدومه و به سمتشون برمیگردی و با چشای قشنگت بهشون خیره میشی.مامان قربون اون هوش فیسقیلیش.ماچ

 

دیروز عید فطر یود .عید شما مبارک.رفتیم تبریز و برات یه چیزایی عیدانه گرفتیم.مبارکت باشه و به سلامتی ازشون استفاده کنی.هفته پیش هم بعد از افطار  رفتیم بیرون و اونموقع هم برات دو تیکه لباس گرفتیم که شاید عکساشو تو پست بعد گذاشتم.(تو همین اضطرابات پس لرزه ها برا کم کردن اضطراب رفتیم خریدنیشخند)

فعلا همینا یادمه یادم اومد میام اضافه میکنم.

اینم اضافه شده هاش

خودتو لوس میکنی.چجوری؟چیشای نازتو میبندی و محکم به به هم فشار میدی و و سرتم یه وری میکنی یه جورایی مثل موش شدن فرقش فقط اینه که لبات تغییری نمیکنن.زبان

وقتی میخوای بغلت کنیم خودتو میرسونی بهمون و میخوای خودتو ول کنی تو بغلمون به لباسمون میگیری و به پاهات فشار میاری تا بتونی وایستی و بیای بغل.

دیگه ماشالله از دستتون کشو و کمد و میز تلویزیون در امان نیستن فکر کنم باید کم کم در همه جارو چسب کاری کنیمعینک

دیشب خاله نسرین و عمو و رضا و امیر کوچولو شام خونمون بودن برا شمام یه کادوی قشنگ دیگه آوردن.همیشه مارو شرمنده میکنن و نشده که یه بار ببینیمشون و برا شما چیزی نگرفته باشن.از همینجا بازم میگم نسرین گلم دستتون درد نکنهماچ

صبح هم عمه و مامان بزرگ اومده بودن و برات یه عروسک انگری برد قرمز گرفتن.دستشون درد نکنهقلب

 

 پاورقی:8 ماه و نیم تا پایان 9 ماهگی ترنم عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

محدثه
30 مرداد 91 14:23
سلام ماشالله چه دختر نازی دارین خدا براتون حفظش کنه .عیدتون هم مبارک. به وبلاگ دختر من هم سر بزنید.
مامان آیدین
31 مرداد 91 4:15
سلام عزیزم نه ماهگی عسلم مبارک ایشالا همیشه سالم باشی


ممنون
مامان ساینا
31 مرداد 91 8:41
چقدر بامره مخصوصا اون باطری کنترل ها رو که در میاره خیلی جالبه. ای شیطون خاله. می بوسمت



مریم مامان عسل
1 شهریور 91 7:37
هزار ماشالله چقدر داری شیطونی های جدید یاد میگیری خاله!
شما هم که مثل عسل عشق کنترل و کشوی میز تلوزیون داری!
دیگه همش باید دنبال شما فسقلی ها باشیم که آسیبی به خودتون نزنید.


آره دیگه خاله ای مامان و بابا دیگه کار و زندگی ندارن که کار و زندگیشون منم دیگه(چشمک)
مامان ماهان نفسی
2 شهریور 91 11:27
سلام
الهی من فداش با این کاتراش مامان خانمی توروخدا نزار باطری بزاره دهنش به خدا از موقعی که اون دختر کوچولو شقایق که عضو نی نی سایته باتری رو بلعیده وتا به حال 7 بار عمل جراحیش کردن و رودهاش حسابی اسیب دیده و حالا برای عمل باید بفرستن خارج از کشور از باطری متنفرم توروخدا نزار باهاش بازی کنه توروخدا
عزیزم ترنم عشق خاله رو حسابی ببوس و مرواریدشو بهش تبریک میگممممممممممممممممممممممممممممممم


مرسی خاله جون.از الان حریفش نمیشم که جیغایی میزنه که نگوووووووووووووووووووو