دهه آخر آبان 91
سلام آروم جونم
عزیزکم از این روزای آخر رو به پایان سال اول از زندگیت بگم:
بابا یه انگشتر با سنگ یاقوت کبود تازه خریدن.انگشتر بابا رو خیلی دوست داری.بابا که از سر کار میاد و با هم میشینین میری یه راست سمت دستاشو انگشترشو در میاری دونه دونه تو اون انگشتای کوچولوی نازت میندازی و هر بار دستتو صاف و کشیده نگه میداری و نیگا میکنی تا تموم انگشتات تموم بشن.عاشق این حرکت دستاتم.حسابی پز میدی
دیگه کاملا به کابینت ها و دیوار هم میگیری و خودتو بلند میکنی.دیگه کشوهای بالای میز توالت هم از دستت در امان نیستن و باید اونارم بر حسب خطرناکی برات جابه جا کنم.
خودتو میکشی بالا و میری رو مبل میشینی.خیلی خطرناکه از پایین افتادنت موقع برگشت میترسم.
نمیدونم پست قبل گفتم یا نه ولی میدونی جوجه میگه جیک جیک.انقده بامزه جیک جیک میکنی
کافیه یه بار ببینی چیزی چطور باز و بسته میشه دیگه از دستت در امان نیست .حالا میخواد زیپ کیف باشه-کمد باشه-پنجره باشه یا کیف سی دی که مامان بزرگ برات تازه گرفتن.دستشون درد نکنه یه بلیزم باهاش خریدن.ممنونیم.
تا کلید میبینی روی کمد دیواری های طبقه پایین توی هال که در دسترستن یا کمد جاکفشی با سرعت جت حتی اگه راه مانع دار باشه خودتو میرسونی اونجا.دیروز یه کار جالب ازت دیدم رو یکیشون کلید بود رو اون یکی کمد نه رفتی کلیدو از یکیش در آوردی رفتی سمت اون یکی و میخواستی کلید و بندازی تو قفلش!!!!!!یعنی من تهنایی فدای اون هوش سرشارت عشق کوچولوی من.ماشاللهخدایا شکرت
اون روز تو همون کمدها که پر از کتابه و سی دی و غیره رفتی از بین اون همه خرت و پرت فقط گیر دادی به وب کم و سیم رابط و اینجور چیزا.نمیدونم این عشق سیم دیگه چیه؟میخوای خانوم مهندس شی ایشالله آآآآآآآآآیا؟
کلا روش یادگیری و جلب شدنت غیر مستقیمه!!!!!!!!!!!!!!!!
مثلا اگه غذارو بذارم جلوت نمیخوری ولی اگه کس دیگه ای بخوره یا در حین بازی جلوت قرار بگیره یعنی خودت کشفش کنی میخوری!!!!!!!!!!!! چی بگم آخه یا
هزار بار بگم ترنم ببین این فلانه یا ........ توجه نمیکنی ولی کافیه خودت در خلال مکالمه من و بابایی یه کلمه یا حرکتو قاپ بزنی(ببین منو به گفتن چه چیزا وادار میکنی فسقل)دیگه تمومه تو ذهنت موندگاره. اینم یه جورشه دیگه.
مثلا کلمه بله رو اولین بار وقتی من در جواب بابا میگفتم بله بلافاصله بعد از من تو تکرار کردی.
در طول روز کارا و حرفایی رو که بلدی اگه ازت بخوام برام انجام بدی انجام نمیدی مگه اینکه یه نفرو جدید دیده باشی اونم فقط هر کدومو یه بار محض نمونه بار دومی وجود نداره.ببین چقدر از الان خود رای هستی.خدا به دادمون برسهههههههه.
شیر خوردنت هم که همچنان با تمام فن های کشتی و ورزشی دیگه به راهه.یه جا بند نمیشی که وروجک.تازه بعضی وقتا هم باهاش حرف میزنی و با دست بهش تلنگر میزنی.عجب عالمیه عالم شما نی نی ها
تعویض پوشکتون هم با اعمال شاقه همراهه بعضی وقتا واقعا در حالت فیتیله پیچ تعویض میشی کسایی که کشتی دیدن میدونن فقط سرت رو زمینه و تموم بدنت رو هوا حول پاهات میچرخن.تصور کن!!!!!!
گلکم امروز(دوشنبه ٢٠ آبان ٩١) دو روز مونده به تولدت و ٣ روز به واکسنت (واکسن ١ سالگیتو فقط ٢شنبه و ٥ شنبه میزنن)
تو این دو روز باقی مانده اگه چیزی از قلم افتاده باشه میام اضافه میکنم انشالله
بعدا نوشت ها:
عصر امروز 29 آبان 91 با تمرین من و بابایی سینه زدن رو یاد گرفتی.آدم گریش میگیره از دیدن اینکه یه کوچولوی ناز با نوای یا حسین دست به سینه میکوبه.خدایا رقت قلبمان را پایدار بدار.آمین
و اینکه موفق به فتح کابینت ها شدی و من از این پس .امروز وقتی خواستی دستتو به کابینت بگیری و بلند شی دستتو به دستگیره قلاب کردی که نتیجش باز شدن کابینت بود و به کابینت ها هم راه یافتی.(29 آبان)
یه کار جالب دیگه که یادم رفته بود بگم اینه که دستتو به لبه میز ناهارخوری یا جاهایی که از قدت بلندترن میگیری و تا جایی که میتونی قدتو بلندتر میکنی فقط رو نوک انگشتات وایمیستی در اون لحظه ها(مثل رقص باله).همش میخوای از همه چی سر در بیاری و ببینی ان بالاها چه خبره.اگه احیانا چیزی به دستت گیر کنه سه سوت میاریش پایین.به این دلیل تمام وسایل روی میز در مرکز مجتمع اند تا اطلاع ثانوی.
امروز 29 ام در کابینت رو باز کردی و جارو دستی (نپتون) رو برداشتی و داشتی خونه رو جارو میزدی.قربون دختر تمیز و باسلیقم بشم من.
چند ثانیه میتونی تنها بایستی و تعادلتو حفظ کنی.
10 روز پایانی سال اول زندگی ترنمم-آبان ٩١