اندر احوالات ما در سال جدید
خلاصه برات بگم که:
28 ام راه افتادیم سمت تهران خونه مامان جون اینا.تا 13 ام اونجا بودیم.سیزده بدر رفتیم سنگان بالای کن سولقون.خانواده خودمون-مامان جون و باباجون و دایی شاهین-خاله شیوا و عمو حامد-خانواده مجید دایی و ....... .14ام چهارشنبه راه افتادیم سمت رشت من و شما و بابایی با باباجون و مامان جون.اولین سفر به شمال رو باباجون بردنت عزیزترینم.ناهار رو رشت بودیم شب پنج شنبه 15 ام رو آستارا موندیم فرداش بعد از گشت و گذار تو بازار راه افتادیم سمت سرعین ناهار رو اردبیل خوردیم و عصر سرعین بودیم شب هم اونجا موندیم و فردا صبح جمعه 16 ام بعد از بازار گردی راه افتادیم سمت خونمون و ساعت 3:30 خونه بودیم.سفر خوبی بود جز اینکه دخملیم تب میکردی و چند بار هم تو ماشین حالت بد شد.بد غذا شدی و غذا لب نمیزدی هم دندونات خیلی اذیتت میکرد هم یه کم سرماخورده بودی.ایشالله دفعه بعد که بریم بتونم ببرمت آبگرم و آبتنی کنی.دوستت داریم با تمام وجووووووووووووووود و بهترین هارو برات آرزو داریم عزیزترین زندگیمون.
28اسفند 91 تا 16 فروردین 92
تا پست بعدی که با کارای جدیدت آپ کنم بااااااااااااااااااااااای