ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

واکسن 2 ماهگی

1390/11/1 15:37
5,288 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز تر از جونم امروز رفتیم بهداشت برا چکاپ و واکسنت.

وزن با لباس:5400

قد:58

دور سر :37

واکسن 2 ماهگی ساعت 10:19 صبح روز شنبه 1 بهمن 90

ساعت 10:30 اولین قطره استامینوفن(باید هر 4 ساعت و حداقل برای 48 ساعت بهت بدم)

روز اول حوله خیس سرد و روز دوم حوله آب گرم (آخه انقدر ورجه وورجه میکنی نمیمونه یجا که)

قبل از واکسن بیدار شدی و با دقت به اطرافت نگاه میکردی سوالو ساکت بودی.موقع زدن واکسنت خودم پاهای کوشولوتو نگه داشتم.بعد از واکسن گریه های وحشتناکی کردی.نگرانمامان یکم سرتو آورد بالا نازت کرد و باهات حرف زد کمی آروم شدی که در همین اثنا قطره فلج اطفال رو ریختن تو دهنت.چشمکبعدش مامان کمی بغلت کرد که آروم شی بعد از اون لباساتو تنت کردیم و اومدیم خونه.بلافاصله لباساتو از تنت در آوردم و قطره استامینوفنت رو دادم.کلی بیقراری کردی مامان و همش کلافه ای.ناراحتچشمای قشنگت خوابشون میاد اما بیشتر از 15-20 دقیقه بعضی وقتا کمتر نمیتونی بخوابی.(الهی مامان فدات شه)یا از خواب میپری یا با گریه بیدار میشی یا در حال ناله ای. نمیدونی مامان چقدر ناراحته و دیدن ناراحتیت چقدر غصه دارش میکنه گلم.نگران منو ببخش مامانی که آغاز ماه سوم از زندگیتو اینجوری و با درد بهت تبریک گفتم.ولی مامان برا اینکه همیشه سالم باشی و مریض نشی این واکسن ها ضروریه.ماچ

گلم خیلی خیلی دوستت دارم .امیدوارم تب نکنی مامان جون.خیال باطل

حدود 2-3 هفته ای هست که واکسن زدنت فکرمو مشغول کرده بود و ناراحت.امروز از صبح که بیدار شدی و با چشای شیطونتت نگاه میکردی و با لبای کوچولوت برا مامان میخندیدی با دیدنت دلم برات غش می رفت و ناراحت میشدم از اینکه میخوام این سرحالیتو ازت بگیرم و به جاش درد داشته باشی و عذاب بکشی.یه عالمه بغلت کردم و بوسیدمت فکر کنم خودتم متعجب شدی و فهمیدی کاسه ای زیر نیم کاسه است.آخه همیشه همون طور که سر جاتی باهات حرف میزنم و میبوسمت. خلاصه اینکه عشق مامان برا مامان واکسن زدنت خیلی سخت گذشت.انشالله خودت که مامان شدی میفهمی چی میگم خانوم کوچولو.فرشته کوچولوی مامان همیشه سلامت باشی و موفق و خنده رو اون لبای قشنگت باشه.قلبقلبماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

dp
1 بهمن 90 18:29
سلام . وبلاگ روزنگار دختر زیبا و قشنگ بنده با موضوع : واکسن چهار ماهگی ملیسا خانم به روز شد . خیلی خوشحال میشم اگر با اومدنتون ، سری به کلبه یگانه دخترم ، ملیسا بزنید و با نظرهای پر از مهر و محبتتون ، یادگاری از این روزهای طفولیت ملیسا جان به ارمغان بیارید . بی صبرانه منتظر حضور شما هستیم . در ضمن وبلاگتون زیباست . بهتون تبریک می گم .
مهسا
1 بهمن 90 20:52
سلام مامانی ترنم جون خوبید؟ ترنم جونم ماشا ا... حسابی تپل شدی قدت بلند شده قربونت برم عزیزم واکسن درد داشت اشکالی نداری برای سلامتیت لازمه عسلی بوسسسسسس
مریم
1 بهمن 90 23:06
مبارک
مریم
1 بهمن 90 23:07
به مبارکی میمنت گلم
مریم
1 بهمن 90 23:08
کلی نظر گذاتم ناراحت نشی
مریم
1 بهمن 90 23:08
مامان آیهان جون
2 بهمن 90 12:24
سلااااااااااااااام، دو ماهگیت مبارک ترنم کوچولوی نازنینم منم از هفته اول که آیهان به خاطر واکسنش کلی گریه کرده بود، همه ش غصه واکسن دوماهگیشو دارم، آخه تحمل دیدن درد کشیدن و گریه کردنش خیلی خیلی سخته... ولی خوب این نیز بگذرد...
مامانی یکتا
2 بهمن 90 15:03
سلام عکسای دخترم رو از اول گذاشتم. ضمنا ترنم جون رو با افتخار لینک کردم.خوشحال میشم سری به ماهم بزنید.
سحر مامان آراد
2 بهمن 90 15:08
سلام گلم خوبی عزیزم ، ترنم جونم خوبه من واقعا خسته ام حسابی گیرم دخملت رو ببوس 2 ماهگیش مبارکککککککککک