ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

دختر قوی خودم

1390/11/2 16:04
1,677 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.بغلماشالله به دختری ناز خودم که تونست به دردش فائق بیاد.ماچمامان جون فکر کنم بهونه گیری هات هم به خاطر خواب آلود شدنت با قطره بود آخه هر وقت هم خوابت میومد و هم گشنت بود و نمیدونستی کدومشو بچسبی(مثل همه روزای پیش) چشمککلافه میشدی و گریه ات می رفت هوا. دخملی دیروز که واکسنت رو زدی به تدریج اذیتات تا حدود 10 شب کم و کمتر شد تا اینکه ساعت 10 که به جای 10:30 قطره استامینوفنتو دادم و شیرتم که قبلش کامل خورده بودی خوابیدی تا ساعت 2 شب که بیدار شدی (من و بابایی فکر میکردیم خیلی اذیت کنی و نذاری شبو بخوابیم برا همینم چون خیلی خانوم بودی بابایی رو مجبور کردی نصفه شبی بره و برات اسپند دود کنه ) و شیرتو خوردی قطره ات هم دادم اینبار راحت خوابیدی نازم طوری که برا قطره ساعت 6:30 به زور بیدارت کردم و ریختم دهنت بعد بلافاصله بهت شیر دادم آخه مزه استامینوفن رو دوست  نداری و اگه بهت فرصت بدم میریزی بیرونچشمکبابا امروزم با اینکه تعطیله مجبور بود بره سر کار(انقدر خسته بودم رفتنشو نفهمیدم  ).خلاصه اینکه هر چقدر از صبح که واکسنت رو زدی تا حدود 8 شب که مامان نتونست از کنارت جم بخوره و همش کنارت بود واذیت میکردی در عوض شب رو خانومی کردی و آروم بودی.البته بازم من و بابا همش نگرانت بودیم و همش به دست و پای کوچولوت و سرت دست میزدیم که ببینیم تب داری یا نه!یعنی با اینکه تو اجازه یه خواب راحت رو به ما داده بودی اما وظیفه پدر و مادری و نگرانی به ما این اجازه رو نمیداد که راحت بخوابیم و همش نگران گلمون بودیمقلب

انشالله همه نی نی ها همیشه سلامت باشن و زیر سایه مامان و باباشون و خدای بزرگ قوی و شاداب و موفق.((الهی آمین))

اینم خوابیدنت ( 1 روز بعد از واکسن یعنی امروز 2 بهمن 90)

اینم بازی کردنت.اول که قطره رو میخوردی(دیروز صبح)سر حال میشدی (تاثیر مسکن اش) و کلی خنده تحویلم میدادی که بیشتر دلم برات کباب می شد.اما بعد از یه مدت که خواب آورش اثر میکرد بهونه گیر و نق نقو میشدی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مریم
2 بهمن 90 16:32
كاكل زري يا نازپري
2 بهمن 90 19:13
سلام خانومييييييي خسته نباشي با ني ني داريييييي دلم تنگ شده بود چه خوب عكس گل دخترو گذاشتي چه خانومي شده برا خودش بووووووووووووووس
مروارید مامان آوا
2 بهمن 90 19:25
ای جوونم بمیرم خاله که درد کشیدی
مهسا
2 بهمن 90 20:08
سلام مامانی ترنم جون خوبید؟خداروشکر که ترنم جون اذیت نشده و این هم به خاطر مراقبت های شما مامان وبابای مهربونش بوده قربون ترنم جون برم من مامانی از طرف من خانم کل رو ببوسید